باران می بارید
روبان آبی
در نسیم بالا و پایین می رفت:
چشمهایت را از من مگیر!
صبح شنبه اول اسفند
کوچه خالی بود
دیوار برهنه بود
تو نبودی
آه
بوی بنفشه کوهی گیجم می کند.
کاش
جای نیلوفری از باغ
مرا می چیدی
ساعتم از همان روز
روی هفت و نیم ثابت مانده.
*بندرعباس۱۳۷۸*
"کوچه خالی بود
دیوار برهنه بود
تو نبودی"
ممنون
پر از احساس بود.