سومین جشنواره سفرنامه‌نگاری

سومین جشنواره سفرنامه‌نگاری ناصرخسرو در خرداد ۱۳۹۳ خورشیدی در دو بخش برگزار می‌شود.

به کجا سفر کرده اید؟ 
ما را در سفرهایتان همراه کنید
سفرنگاشت‌تان را در هر شکل و قالب میزبانیم 
تا همسفر هم باشیم و راه‌های رفته را باز با هم برویم


بخش نخست: 
  • عکس، فیلم، سفرنامه مکتوب، سفرنامه صوتی، سفرنامه مجازی (سایت، وبلاگ و. . ) و سایر قالب‌ها


بخش دوم:

  • بخش ویژه سفرنامه‌های نوروزی (این بخش به سفرنگاری‌های نوروزی به خصوص در نوروز 1393 اختصاص دارد و در نوع قالب هیچ محدودیتی ندارد)
  • بخش ویژه سفرنامه‌های کودک و نوجوان (این بخش مخصوص سفرنامه‌هایی است که توسط کودکان و نوجوان زیر 16 سال نگاشته یا ثبت شده است. سفرنگاران این بخش باید سن خود را در کنار اثر قید نمایند)
  • بخش ویژه تور کارگاهی سفرنگاری (این بخش به شکل ویژه با برگزاری یک تور اختصاصی انجام می‌پذیرد و شرکت‌کنندگان باید در طول زمان تور و بازدیدهای اختصاصی در کنار صاحبنظران مرتبط در هر قالبی که تمایل دارند اثرشان را خلق نمایند. علاقمندان که تمایل به شرکت در این تور کارگاهی دارند ضمن اعلام تمایل خود به دبیرخانه جشنواره منتظر اطلاعات بعدی باشند) 

    ضوابط جشنواره: 
  • شرکت‌کنندگان میبایست به سایت جشنواره (www.safarnegar.com) مراجعه نموده، فرم ثبت‌نام در جشنواره را پر‌کنند. لازم به ذکر است آثاری که خالق آن‌ها در سایت جشنواره ثبت‌نام نکرده‌اند، داوری نخواهند شد.
  • تعداد ارسال آثار به بخش‌های مختلف جشنواره محدودیت ندارد.
  • شرکت علاقمندان در چند بخش ممنوعیت ندارد.
  • اولویت در انتخاب، نمایش و داوری با آثاری است که مستند و دارای زمان و مکان مشخص باشند. 

    ضوابط بخش‌های مختلف در فراخوان‌های مستقل هر بخش متعاقبا اعلام خواهد شد. 

جغرافیا، قومیت و تجربه مشترک تاریخی اساس تقسیمات کشوری

رضا دبیری نژاد، کارشناس میراث فرهنگی در گفت و گو باCHN

جغرافیا، قومیت و تجربه مشترک تاریخی اساس تقسیمات کشوری

این روزها با مطرح شدن موضوع مصوبه جدایی بخش‌هایی از شهرستان پارسیان، بحث‌های متعددی شکل گرفته است. کارشناسان میراث فرهنگی معتقدند که درباره این مسئله می‌توان، نگاهی هم به مباحث میراث فرهنگی داشت. رضا دبیری‌نژاد، کارشناس میراث فرهنگی در این باره به CHN می‌گوید: «دانش میراث فرهنگی امروز راهگشای بسیاری از مسایل روز جامعه است.»

خبرگزاری میراث فرهنگی- گروه میراث فرهنگی- میراث فرهنگی، مقوله‌ای است که این روزها در همه جهان مورد توجه ویژه قرار گرفته است. شاید این توجه ویژه کارکردهای متعددی باشد که پیرو توسعه گردشگری توجه همگان را به خود جلب کرده است. با این وجود به نظر می‌رسد امروز، میراث فرهنگی مقوله‌ای راهگشا در همه مسایل سخت و پیچیده است.
 
رضا دبیر‌ی‌نژاد، کارشناس میراث فرهنگی و ایران شناسی، درباره این موضوع می‌گوید:« به نظر من، یکی از دانش هایی که همیشه می‌تواند به ما در حل مسایل کمک کند، ایران شناسی است. ایران‌شناسی به مصابه آیینه راهی است برای خودشناسی.»
 
به گفته او، سرزمین ایران با به دلیل تنوع فرهنگی و اقوام، رنگین کمان فرهنگ‌ها یاد کرده و می‌گوید:« رنگین کمان فرهنگ‌ها، ضامن بقای ایران است.»
 
دبیری نژاد معتقد است:« امروز تعریف ما از همه چیز سوری شده است. هر شهر برای خودش شمایل مخصوصی دارد. برای همین هم است که امروز برای گردشگری به سراغ جغرافیای متمایز می‌رویم. به عنوان مثال وقتی  به کویر می‌رویم، دیگر نمی توانیم، شمال سرسبز را در آن پیدا کنیم.  به نظر من، همین تمایزها سرمایه فرهنگی به شمار می‌روند و به ما کمک می‌کند، ارزش و شاخص‌های ارتباط و پیوند مردم خودمان را بشناسیم و بتوانیم در کنار هم مانند همسایه‌هایی باشیم که تعامل می‌کنیم.»
 
او می‌گوید:«در گذشته، در تقسیمات حکومتی واژه‌هایی همچون ایالات، ولایات و شهر داشتیم‌که هر کدام این‌ها تشکیل یک مجتمعی را می داد که بیش از آنکه معنایش روابط حکومتی و سیاسی باشد، در خود معنا و مفهوم فرهنگی و اجتماعی داشت. این معنا و مفهوم برآمده از شرایط جغرافیایی، قومی و نژادی و تجربه مشترک تاریخی بود. چنانکه امروزه هم وقتی صحبت از اهلیت یک مکان یا بومی شدن در یک منطقه را می‌کنید؛ مجموعه‌ای از مصداق‌های فرهنگی منظور می‌شود. وقتی می‌گوییم اصفهانی، آذری، رشتی، کرمانی یا بندری تجلی آن در گویش پوشاک، غذا، صنایع دستی، آداب و رسوم و بسیاری از میراث های مادی و معنوی جلوه گر می شود و آدم های قرار گرفته در این مجموعه با این نشانه‌ها احساس نزدیکی و پیوند می‌کنند.»
 
به گفته او، تجربه شکل‌گیری استان ها در ده‌های گذشته نیز بیشتر بر مبنای مطالعات فرهنگی مردم شناختی، اجتماعی بوده است و حتی وقتی ما می گوییم می توان از میراث فرهنگی در زندگی امروز استفاده کنیم، دقیقا منظور در کاربردهای اجتماعی اینگونه است نه صرفا استفاده‌های تبلیغاتی و ویتریتی . شناخت مردم شناسانه از مجموعه ایران است که ما را سوق می دهد که کدام کلونی یا گروه‌های فرهنگی به هم نزدیک تر است.»
 
دبیری‌نژاد، تعلق این گروه‌ها و هویت‌های بومی شهری و استانی زمینه غیرت ملی و حفاظت است و هویت مشترک ملی را فراهم می‌سازد. وگرنه در یکسان سازی فرهنگی و حذف پیوندها و تعلقات بومی، سبب تزلزل در روابط و وحدت ملی می‌شود. نکته مهم این است که شناخت اقوام و برنامه‌ریزی صحیح چنانکه در ناخودآگاه فرهنگی ایرانیان از دیر باز بوده است، باعث رفتار همسایه گونه و حمایت و پشتیبانی استان ها و اقوام از یکدیگر می شود. اما صرف نگاه سیاسی اقتصادی و ایجاد منظر رتبه بندی که نتیجه‌اش سهم خواهی و خودخواهی شهری و گروهی است. به این رمز بقا و همسایگی ایرانیان ضربه خواهد زد.»

هرمزگان يك هويت فرهنگي براي حفاظت از مرزهاي خليج فارس است

منتشره در روزنامه اعتماد، شماره 2809 به تاريخ 1/8/92، صفحه 12 (جامعه) 

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2835041

نتشار يك خبر يا يك نامه آغاز رويدادهايي از دوهفته پيش در استان هرمزگان بوده است كه به ظاهر رويداد و واكنشي بومي مي نمايد و از همين رو بسياري خواستند اين حوادث را ناديده بگيرند و آن را كم ارزش بنمايانند اما دنباله دار شدن اين حوادث و حتي نامه دسته جمعي 160 تن از نمايندگان مجلس و انعكاس واكنش هاي مردمي در رسانه هاي خارجي نشان داد كه سطح و گستره موضوع فراتر از موضوعي قومي است. در واقع عدم شناخت صحيح از شرايط و شاخص هاي مناطق مختلف كشور مي تواند همه شرايط كشور را تحت تاثير قرار دهد. شايد امروزه استان يك اصطلاح سياسي تصور و تعريف شود اما در واقع استان يك مفهوم فرهنگي و اجتماعي است كه معادل هاي مختلفي مي توان در گذشته فرهنگي اين سرزمين يافت. بيش از خطوط سياسي آنچه به مردم يك استان تعلق و هويت مي بخشد و در آنها ايجاد پيوند و اشتراك مي كند، قرارگيري آنها در يك چتر فرهنگي است و تجربه هاي مشتركي كه آنها را به خاطره هاي مشترك و ميراث مشترك رسانده است. از منظر ميراث فرهنگي هويت و پيوند مشترك در ميراث هاي معنوي معنا مي يابد و نه در ميراث هاي مادي. چنان كه حكومت هاي مختلفي در ادوار مختلف پديده آمده و از دور خارج شده اند و امروزه مي توان آثار مختلفي از اين حكومت ها در آثار نيمه ويران مشاهده كرد اما براي مردم اين ميراث هاي معنوي است كه همچنان در زندگي روزمره شان جاري است كه شامل زبان، گويش، آيين، رسوم، پوشاك، غذاهاي محلي و هنرهاي سنتي مي شود. در سابقه تاريخي شكل گيري اين استان ها نيز در دهه 40 خورشيدي از مركز مردم شناسي خواسته مي شود كه با مطالعه فرهنگي و قومي براي اين استان هاي تازه تعيين نام شود. اين مركز هم نام استان هاي هرمزگان، كهگيلويه و بويراحمد، چهارمحال بختياري را پيشنهاد مي دهد. از اين رو نمي توان استان سازي كرد و بايد جايگاه فرهنگي و ميراث هاي فرهنگي در توسعه و برنامه ريزي ها ديده شود تا واكنش هايي چنين پيش نيايد. واكنشي كه مردم اين منطقه در شرايط فعلي انجام مي دهند بيشتر تلاش براي حفظ هويت فرهنگي و جلوگيري از گسستگي هويت است. در واقع مناطق تفكيك شده مي خواهد فرهنگ خود را حفظ كند. فرهنگ امري جاري است و دستورپذير نيست. چنان كه با دستور نمي توان گويش را تغيير داد. مساله مهم ديگر چنان كه به كرات گفته شده اين است كه هويت ايراني در هويت هاي قومي و تنوع هويت هاي بومي يا به اصطلاح در وجود رنگين كمان فرهنگي معنا مي يابد. اين تنوع و پيوند آن با هويت ايراني – اسلامي باعث تعلقي است كه سبب حفظ اتحاد ملي وحفظ امنيت و حفاظت از مرزها مي شود. چنان كه جنوب ايران همواره مرز ثابت ايران بوده است كه مردمش در حفظ اين مرز و بوم كوشيده اند و حتي در جوسازي هاي سال هاي اخير نسبت به جزاير ايراني واكنش هاي بسياري براي مقابله و مقاومت نشان دادند. بايد بپذيريم كه همه اهل يك مرز و بوم هستيم و سرمايه هاي ملي اهم از خليج فارس تا كويرلوت از آن همه ايرانيان است چنان كه هماره همه از آنها بهره برده اند و شهرهاي ساحلي ايران تنوعي از اقوام مختلف استان هاي مختلف را در خود به اشتغال پذيرفته است. پس نبايد به گونه يي رفتار كرد كه اين حس هم خانگي و هم خانوادگي گسسته شود و احساس شود كه درجه بندي در استان ها وجود دارد و اين با توجه و مشاركت همه مردم در تصميمات مرتبط با منطقه شان معنا پيدا مي كند. در حالي كه حركت ها بي تدبيرانه مي تواند سبب بغض همسايه هاي استاني و خداي ناكرده رفتارهاي درازمدت شود. اين موضوعي است كه تاكنون مردم به آن نپرداخته اند و برادرانه با هم زيسته اند اما توجه به شاخص هاي پيوند فرهنگي مي تواند باعث چالش شود. از اين رو بايد متوجه باشيم كه نبايد معناي استاني از شكل مديريتي به معناي تفكيك اجتماعي تبديل شود. بيش از استدلال هاي سياسي و اقتصادي مشخص است كه به وجوه فرهنگي و اجتماعي اين تفكيك و مصوبه توجه نشده و اطلاعات غلط داده شده است، از اين رو بهتر است با در نظر گرفتن وجوه فرهنگي و شاخص هاي هويت قومي فرهنگي اين موضوع متوقف شود و ادامه نيابد تا پسامد بغرنجي را در پي نياورد. به عنوان يك دوستدار فرهنگ ايراني و تنوع قومي آن متضمن امنيت ملي آن نيز هست خواهشمندم كه با توجه به اين اصول شناخته شده از تداوم اين جريان ناخواسته و تنش آور جلوگيري شود و بهانه به دست دشمنان اين مرز و بوم داده نشود.

    
     پژوهشگر ايرانشناسي و ميراث فرهنگي*

،بيانيه کانون فرزندان شاهد هرمزگان

بسم الرب الشهدا والصديقين 

،بيانيه کانون فرزندان شاهد هرمزگان در اعتراض به مصوبه الحاق بخشي از خاک هرمزگان به فارس ..

هرمزگان از ديرباز به عنوان شاهراه حياتي کشور وگلوگاه اصلي ارتباط با دنيا بوده است و از هنين رو،هر از گاهي آماج پيکان ناجوانمرداني قرار مي گرفته که چشم طمع بر پيکره ايران سر افراز اسلامي داشته اند ،اما از همان قديم الايام امام قلي خان هايي بوده اند که حاجبي وار وفرخي وار با همراهي خليل عظيمي از دلاوران اين خطه راه را بر دوشمنان ببندند وچشم طمع انگليسي ها ،پرتغاليها و همه طماعان را از کاسه چپاولشان در آورند .هرمزگان و هرمزگاني هميشه و در همه عرصه هاي که نظام و انقلاب اسلامي احساس نياز کرده با بصيرتي مثال زدني خود را دين و مهين نموده اند ... 
از اين رو ما فرزندان شاهد استان هرمزگان نيزهمگام و همسو با حضرت آيت ا..نعيم آبادي نماينده محترم ولي فقيه و امام جمعه بندرعباس و نمايندگان پر تلاش استان در مجلس شوراي اسلامي و در حمايت از موج بپا خاسته بصيرت هرمزگاني و البته ابراز گلايه از برخي مسولين استاني که بايد حامي منافع استان باشند ،هرگونه حرکت نابجايي که باعث شکست انسجام مردم مسلمان وفهيم هرمزگان صورت ميگيرد و يا باعث سو استفاده بد خواهان نظام مي شود را قويا محکوم کرده و تماميت هرمزگان را از مسئولين امر خواهانيم و با صداي رسا فرياد مي زنيم "هرمزگان ،هرمزگان است ،نه يک وجب کمتر ونه يک وجب بيشتر " 
کانون فرزندان شاهد هرمزگان ونهاد پدران آسماني هرمزگان 

هرمزگانی دیگر

شاید روزگاری جهان اطلاع رسانی در دستان رسانه های رسمی بود و هرگونه که می خواستند و بر اساس رانت ها و منافع می توانستند اخبار را تحریف و یا تغییر دهند و حتا بایکوت نمایند اما در روزگاری که رسانه های مجازی بر رسانه های مکتوب غلبه یافتند و حتا روزنامه ها تلاش دارند در سایتها خود نمایی کنند دیگر این تلاش شهروندان و اهالی فضاهای مجازیس یا همان شهروند خبرنگار است که جریان های خبری را شکل می دهد. اگر امروزه رسانها بترسند و یا نخواهند صدای مردمی را پوشش و انعکاس دهند این خود مردم و جوانان آنها هستند که راه خود را پیدا می کنند و پیش می روند. اینگونه است که با یک جستجوی اندک در فضای مجازی متوجه می شویم که جوانان فرهیخته هرمزگان چه موجی را در فضای مجازی ایجاد کرده اند و چه تصویر محکمی از هرمزگان ساخته اند.  تلاشی که با اندک نویسی، وبلاگ نویسی، ارتباطات مجازی، عکاسی، گرافیک، رسانه های موبایلی و حتا شعر شکل گرفته است. دیگر نتیجه این جدایی مهم نیست. استقلال و هویتی است که هرمزگانی ها در این تلاش محصور شده بدست آورده اند که جای تحلیل بسیار دارد.


http://jonoubiran.com/view/5727/

http://www.8bandi.ir/index.php/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86/hormozgan-ostandar-j.html

http://khalijefars.isna.ir/Default.aspx?NSID=5&ASXCode=News&SSLID=46&NSSID=85

http://khalijefars.isna.ir/Default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=16866

http://khalijefars.isna.ir/Default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=16663

http://khalijefars.isna.ir/Default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=16561

http://www.jonoubnews.ir/showpage.aspx?id=96890

http://www.nasimjonoub.com/fa/posts/64762

http://tooclip.blogfa.com/post-406.aspx

http://nokhbejonoob.mihanblog.com/post/282

http://www.tabnak.ir/fa/news/313363/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D8%B1-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%85%D8%B9-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D9%86%D8%AF%D9%87%DB%8C%D8%AF

http://alef.ir/vdccisqip2bqxp8.ala2.html?201525

http://www.funarnia.ir/fa/1392/%D8%AA%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D9%87-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B5.html

http://forum.zirmizi.com/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AA%D9%81%D8%B1%D9%82%D9%87/18115-%D8%AA%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D9%87-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86.html

http://forum.hammihan.com/thread94508.html

http://www.bartarinha.ir/fa/news/71381/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%AA%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D9%87-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86

http://monj.ir/index.php/2/2207-1390-05-08-05-41-52-v15-2207

http://www.morahem.com/majale/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D8%B3/

http://www.nhn.ir/archive.aspx?type=qyxyw7ju0NY=

http://www.fedaghnews.com/%D8%A7%D8%B4%DA%A9-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%84%D8%A8%D8%AE%D9%86%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%85-%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%88%D9%86-%D8%B3%D8%AE%D9%86/

http://www.bibaknews.com/shownews.php?idnews=62749

http://www.aparat.com/v/XcyHN

http://www.aparat.com/v/ZvcS0

http://boshkan.ir/%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%A7%D9%82-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%9B-%D8%AA%D8%AC%D9%85/

http://www.mehrnews.com/detail/News/2153572

http://khabarkhoon.com/Post/%D8%B3%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B5%D9%88%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%A7%D9%82%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%82%D9%85-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF-1

http://khabarkhoon.com/Post/%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D9%82%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D9%84%D9%81-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%88%D9%84%DB%8C-%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%87%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82

http://khabarkhoon.com/Post/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D9%85-%D9%87%D9%85%D8%AF%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%AF%D9%81-%D9%85%D8%B5%D9%88%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B2%D8%A7%D8%B9-%D9%84%D8%BA%D9%88-%D9%86%D8%B4%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D9%81%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D9%87%DB%8C%D9%85


اشک مردم هرمزگان و لبخند خانم اشتون (سخنی با شورای محترم امنیت ملی کشور)

یادداشتی از محمد ذاکری در روزنامه ندای هرمزگان 


یکم: نزدیک ده روز است که علنی شدن مصوبه شورای امنیت ملی کشور درباره تجزیه استان هرمزگان، مردم وطن دوست این خطه را چنان در بهت و حیرتی بزرگ فرو برده است که همچنان هیچ مقامی نتوانسته است پاسخگوی این چرایی باشد که چگونه شده است که عالی ترین مرجع حفظ امنیت ملی یک کشور و حافظ یک پارچگی مردم آن در یک نزاع قومی و اختلاف محلی بین دو استان دخالت کرده و شأن خود را در حفظ و پاسداشت اتحاد اقوام و مذاهب و دفاع از کیان میهن در حد نماینده یک شهرستان فروکاسته است؟ و بدون رضایت و میل و بدون کارشناسی لازم و بدون تجانس مذهبی و قومی و زبانی قطعه ای از یک استان را به استان دیگری ملحق کرده است که از نظر وسعت و جمعیت خود نیاز به تقسیم شدن دارد.

 

Description: عکس اصلی خبر

دوم :

 در چند سال گذشته عده ای از اهالی سیاست ، دمیدن در تنور مطالبات قومی و برانگیختن احساسات نژادی و مذهبی را زمینه ای مناسب یافتند که بر پلکان قدرت صعود کرده و از آن به مناصب و مصادر برسند .

منوط کردن توسعه جنوب فارس به تجزیه استان هرمزگان و تصاحب روستاها و شهرهای آن از همین عوام فریبی های ضدملی بود که متاسفانه در سال های اخیر با آن برخورد مناسب نشد و زمینه ای شد که عده ای از دل بستگان به قدرت و ثروت دشمنی با مردم هرمزگان را در مناطق جنوبی استان فارس تکثیر کرده و روز به روز بر این توطئه وحدت شکن بیفزایند .

خیلج فارس هم چون جنگل های شمال و کوه های البرز و دریای خزر و کویر لوت و دریاچه ارومیه و الوند و دماوند و .. پاره ای از تن ایران بزرگ است و متعلق به همه ملت است لذا اندیشه اتصال استان فارس به دریا و داشتن مسیر خاص ارتباط با خلیج فارس مانند پذیرفتن این ادعاست که هر استان برای رسیدن شهروندان اش به ساحل دریای خزر، خواهان قسمتی از استان های گیلان و مازندران . شود؟ !

یا برای رفتن به زیارت حضرت امام رضا (ع) خواهان جاده و راه آهنی مستقل و فرودگاهی ویژه در خراسان باشد !

لذا سخیف بودن. نیاز استان فارس به اتصال به دریا بر همگان روشن و بدیهی است و این مطالبه را چیزی جز برانگیختن بی جهت مطالبات و تضعیف ملیت و دامن زدن به تفاوت های نژادی و قومی در منطقه نمی توان تصور کرد. آن هم در حق هرمزگان مظلومی که خود از سوی بیگانگان در مورد جزایر سه گانه مورد طمع دشمن و هدف ادعاهای واهی و ساختگی است .

لذا به نظر می رسد طرح تجزیه هرمزگان نه تنها طرحی کارشناسی و براساس رضایت و نظر مردم خطه جنوب نبوده که بر عکس طرحی سیاسی و . ضد وحدت ملی و دامن زننده بر اخلافات مذهبی و قومی در سواحل خلیج فارس می باشد .

سوم :

استان فارس از لحاظ وسعیت یکی از معدود استان های بسیار بزرگ کشور است  و می توان آن را در این نزاع تقسیمات کشوری به فرزند بزرگ خانواده و استان محروم هرمزگان را به فرزند کوچک و مظلوم خانواده تشبیه کرد. طرح تجزیه هرمزگان و الحاق روستاها و سواحل آن به فارس مانند این است که فرزند بزرگ تر به اشتباه خواهان تکه نانی در دست برادر کوچکتر خود است .

آیا شأن شورای امنیت ملی نباید شأن پدر خانواده و حل کننده زیاده خواهی های برادر بزگ تر باشد؟

مصوبه کنونی این ذهنیت را به وجود آورده که خدای ناکرده پدر خانواده از مقام عقلانی و عاطفی خود خارج شده و تکه نان برادر کوچک و محروم را ستانده و او را فرو کوفته و به گوشه ای انداخته و لقمه را به ناحق به دهان برادر بزرگ تری نهاده است که خود به حد کافی بزرگ و فربه است؟ !

چهارم :

شورای امنیت ملی همیشه نهادی محترم و معظم و به دور از اختلافات مذهبی و نژادی و قومی و تامین کننده امنیت و آسایش تمام ملت ایران از هر دین و مذهب و قومیتی بوده است .

این نهاد همیشه بنا بر مصلحت و برای حفظ کیان کشور در زمینه های مختلفی مصوباتی داشته که براساس نیازهای جدید و مصلحت های تازه آن مصوبات را اصلاح و لغو نموده است که در پرونده هسته ای می توان پذیرش تعلیق غنی سازی در دروه ای و لغو این مصوبه در دوره ای دیگر را مثال آورد اینک نیز به نظر می رسد که طرح تجزیه غرب هرمزگان طرحی غیرکارشناسی و اختلاف برانگیز و افزایش دهنده تعصبات خشک واختلافات زشت قومی و مذهبی و زمینه ساز سوء استفاده دشمنان می باشد که از وحدت این ملت در هراس هستند .

لذا توقع لغو مصوبه تجزیه هرمزگان از سوی مردم این دیار که خود را در شکل ناآرامی های هفته های اخیر نشان داده است،کوچک ترین خواسته مردم هرمزگان از آن نهاد محترم و ملی است .یقیناً تقاضای دیده شدن اشک مردم هرمزگان در کنار لبخند دیگران تقاضای بزرگی نیست  لینک منبع.

پژوهشگر فرهنگ و تاریخ هرمزگان

 

نامه ی جمعی از اهالی فرهنگ و هنر هرمزگان به دکتر حسن روحانی

نامه ی جمعی از اهالی فرهنگ و هنر هرمزگان به دکتر حسن روحانی در اعتراض به الحاق بخشی از خاک هرمزگان به استان فارس 

رئیس جمهور محترم 
جناب آقای دکتر حسن روحانی

هرمزگان روایتی ست پیچیده با مردمانی ساده و نجیب ! تاخت و تازهای تاریخی و جغرافیایی اش که بر هیچ کس پوشیده نیست،برای همه چه ایرانی و چه غیر ایرانی منفعت داشته جز برای مردمانش. که تنها صبوری را تجربه کرده اند در هر رویداد. صبوری بر دردهاییسیاسی که فاریاب را به کرمان می بخشد،که پارسیان را قربانی گازهای عسلویه می کند،که عقب می ماند از هرگونه پیشرفتِ به حقی .نجابت ،حکایت سکوت غریب این خطه است. لیک با این داعیه ی جدید که مصوبه هم شده است انگار : بخشیدن کیلومترها از غرب استان به استان همسایه صرفا به دلیل اتصال فارس به خلیج پرمنفعت ، سکوت بر نمی تابد.هر چند واضح و مبرهن است این دلیل ،بهانه ای ست واهی برای افراد خاص منفعت طلبی که قصد دارند در این مرز برای خود حیاط خلوتی بنا کنند.اما بدانیم که رویای آرامش دارند این مردم . و ما هنرمندان به قول ایستاده ایم که برای برقراری صلح و یک پارچگی ، برای اعتلای سطح فرهنگ و هنرش ، برای تداوم همزیستی مسالمت آمیز قومهای ریشه دارش با مذاهب گوناگون از هیچ کوششی دریغ نورزیم.
بنابراین با ابلاغ این بیانیه توسط نمایندگان منتخب مردم ،درخواست تجدید نظر و لغو این مصوبه را داریم .امید که دولت اعتدال گرا به اعتدال و به قاعده ی قولهای انتخاباتی اش حامی این خواسته ی برحق هنرمندان استان باشد.

محمدعلی قویدل فرد . مهدی عطایی دریایی . احمد کارگران. سعید آرمات . محمد سایبانی . حسام الدین انصاریان . کیانوش جهانبخش . مجید سرنی زاده . ابراهیم جلالی. ابراهیم پشت کوهی . مرتضا نیک نهاد . رضا کولغانی . شهاب آبروشن . سامی حزنی . عبدالحسین رضوانی . بهروز عباسی . احسان میرحسینی . مرتضا صفا . روح الله بلوچ . جهانگیر سایانی . احسان رضایی. احمد مدنی . عدنان انصاری. رخشنده پاسلار . مهرداد امیرزاده .صالح صالح زاده.مرضیه کریمی. ساناز نجفی . رضا دبیری نژاد . خیام مویدی . ادهم ابراهیمی . بلقیس بهزادی . مجید جمشیدی . علی آموخته نژاد . حسن هنروری . بنیامین جوادی . عبدالرضا شیبانی . بهنام ذاکری . امین سالاری.بهنام پانیزه . راضیه سالاری. محسن جعفری. هادی بانوج.محمد کمالی کهتکی . جعفر قاسمی . حسین غلامشاهی . مجتبی سلیمی . ملیکا برخوردارزاده . رضا غریب زاده . حسن ذاکری . نهاد مولودی فر . قاسم رسانه . امین ریاضی . ایمان زینی.میلاد اشکالی . رضا پالاهنگ . حسن اقبالی . ایمان زینعلی . زهره کهوری . خدیجه خنفری . شیوا شاهینی . یاسر صابرجو . لیلا ذاکری . علیرضا سهرابی . علی اسدی . کاظم ذاکری . ابوالقاسم احدیان . جعفر احمدزاده . عاطفه کهوری . رضوان اسدی
 

قصه ای مکرر که هر بار دل ما را می سوزاند

استان فارس استان کوچکی نیست بلکه از استان های پهناور ایران است

استان فارس استان محرومی نیست بلکه صنایع و منابع بسیاری دارد

استان فارس سرزمین مستقلی نیست بلکه بخشی از کشور ایران است

استان فارس استان بزرگی است که رسیدن به مناطق مختلف آن مدیریتی پیگیر می خواهد

در ایران همه ایرانی هستیم و باید بتوانیم ایران را با هم بسازیم و کاری کرد که با توازن از منابع کشور استفاده گردد

اما نمی دانیم چگونه است که جدا کردن بخش هایی از هرمزگان حدیث مکرر شده است که هر ساله خوانده می شود، این حکایت یک در میان شده است، یک بار از شرق استان و یکبار هم از غربش می خواهند بخشی را جدا نمایند

از جنوب هم که سالهاست امیرنشینان نوای تصاحب دارند

از بیگانه گله ای نیست اما از آشنای هم خانواده گله مندیم

چرا باید قسمتی را جدا کنیم اما به همکاری و مدیریت یکپارچه و ملی در بهره برداری از منابع نمی کوشیم

این نامه و روایت که قصه ای از دولت پیشین است اینک از سوی وزیر دولت تدبیر و امید نواخته می شود

جناب وزیر امید مردم این استان کوچکتر( از فارس بزرگ) را به ناامیدی( و یا بیم) تبدیل نکنید، شما وزیر همه ایرانیان هستید و باید برای بهبود همه استان و به ویژه مناطق محروم مانده بکوشید

این کدام تدبیر است که در نخستین گام برداشته می شود، کمی تاریخ را نورق کنید و خبرها و واکنش های چند سال گذشته را بازخوانی کنید

پیمانه عمری که پر می شود

شبی با دوستان و یادآورد سال دیگری که عمر گذشت در کنا محمدرضای یکساله که تنها یک ساعت از من کوچکتر است.


کاری از مسعود رایگان در تماشاخانه باروک

دوشنبه چهارم شهریور فرصتی پیش آمد تا به لطف و پیشنهاد دوستانی به دیدن نمایش دو مرد در یک اتاق برویم. بماند که پس از یک ساعت بودن در ترافیک سنگین و از ترس نرسیدن به اجرا در لحظه نود رسیدیم. اما اجرای زیبا با حضور فرخ نعمتی و همایون ارشادی شبی بیادماندنی را پدید آورد. انتخاب و پرداخت جسورانه مسعود رایگان کارگردان نمایش باعث تلگنری سخت در میان طنزهای گاه به گاه نمایش می شد. اما مکان نمایش در یکی از فرعی های دروس شگفتی دیگری بود. در روزگار کمبود فضاهای نمایشی و تعطیلی برخی از مراکز ابتکار متولی تماشاخانه باروک در تبدیل یک خانه مجلل به یک تماشاخانه در میانه حیاط سبز آن خود جای تعجب و تقدیر دارد که آدمی را به یاد نمایش های تجربی قرن بیستم اروپا می اندازد. اتفاقی نادر در کشور ما و توسط بخش خصوصی که اگر رونق بیابد می تواند هنر را در چرخه ای مستقل قرار دهد.

واقعا دست مریزاد.

حرم بی¬حریم فرهنگ و هنر

منشر شده در مجله گذار_ شماره امرداد 1392

 فرهنگ و هنر از آن پدیده­های مظلوم است که جنبه­هایی چندگانه در سرزمین ما یافته­است. صورت زیبا و دل­نشین هنر برای برخی چنان جذابیت دارد که طالب حضور در این عرصه­اند و تمایل دارند که مفتخر به نام مدیر فرهنگی باشند تا با این عنوان عکس بگیرند. اما آنان که به ظرافت­ها و پیچیدگی­های عرصه فرهنگ آگاه­اند می­دانند که فرهنگ عرصه راحت و سهلی نیست؛ این دیاری­ست که هرکس از ظن خود برای آن آرمانی ساخته است و پاسخ به این آرمان­های گوناگون، متمایز و متضاد - که هر کدامش برای گروهی خوشایند است - برای دیگرانی ناخوشایند می­نمایاند و...

آنچه در این سال­ها بر مدیریت فرهنگی گذشته، بیشتر نشان­دهنده آرزوهای ناکام و بدل­سازی برای تحقق ناکامی­ها بوده است. مدیریت فرهنگی این سال­ها به آرزوهای بزرگ می­اندیشید و تلاش داشت تا با تصدی و دخالت، کارهای بزرگی را به انجام رساند و در «فاخرسازی» موفق شود. اما با هر تغییر مدیریت، پروژه­ها نیمه­کاره می­ماند و آرزوها برجا. از این رو به نظر می­رسید که ساختار موجود از برآوردن آرزو ناتوان بوده و لازم است ساختاری دیگر ایجاد شود تا مدیران را به آرزی­شان برساند. بنابراین ساختارسازی مدام باعث نهادسازی دولتی و فزونی تصدی­گری در عرصه فرهنگ شد. اما چرخه معیوب نهادسازی، که باز هم به سازمان­های اجراگر تبدیل شدند، نه فقط تصدی­گری­ها را افزایش داد که سبب شد تداخل عملکردی هم به وجود بیاید و وضعیت به­گونه­ای شود که نام­های متفاوت، عملکردهای مشابه داشته باشند تا آنجا که اینک مرز تفکیک­شان نامشخص است.

به عبارت دیگر، براورده ­نشدن انتظارات فرهنگی و هنری، همواره به دلیل ضعف قابلیت و توان نهادهای موجود تصور شده است. تعدد کانون­ها، شوراها، سازمان­ها و مراکز فرهنگی گواهی بر وجود این تصور است بدون توجه به این واقعیت که بعد از مدتی، نهادهای تازه­تأسیس هم دچار همان مشکلات و انتقادهای قبلی شده­اند. با یک نگاه اجمالی، به وضوح مشخص می­شود که نهادهای فرهنگی کشور، با اهداف و عمری متفاوت، دچار چالش­ها و مشکلات تقریبا مشترک­اند. حال این پرسش پدید می­آید که چرا با وجود تمایزها، مشکلات یکسان است؟ و آیا این مشکلات مشابه از مدیریت­های مشابه می­آید و یا از شرایط جامعه تحمیل می­شوند؟

این پرسش­های کلی را می­توان جزئی­تر هم کرد تا یافتن پاسخ برایش راحت­تر باشد؛ می­توان پرسید چه وظایفی برعهده وزارت عریض و طویل فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار دارد؟ حوزه هنری چه وظایفی دارد؟ رابطه این دو سازمان با شورای انقلاب فرهنگی چیست؟ شورای فرهنگ عمومی چه نسبتی با دیگر سازمان­ها دارد؟ ایجاد معاونت­های فرهنگی در نهادهای گوناگون، چه نتایج ملموسی برای فرهنگ داشته است؟ فرهنگستان­ها چه هدفی ایجاد شدند و چه کردند؟

بزرگداشت استادان امیرخانی یا فرشچیان در زمره وظایف وزارت ارشاد است یا حوزه هنری؟ سازمان فرهنگی شهرداری یا خانه هنرمندان یا میراث فرهنگی؟ جشنواره­ای که وزارت ارشاد متولی آن است چه تفاوتی با جشنواره­ای دارد که توسط شهرداری برگزار می­شود؟ حمایت خانه هنرمندان از بزرگ­داشت یک چهره فرهنگی با حمایت صداوسیما از بزرگ­داشت آن فرد چه فرقی دارد؟ چرا فرهنگستانی که قرار بود مرجع هنر کشور باشد، خود به کار اجرایی وارد می­شود و خود دوسالانه و نمایشگاه برگزار می­کند؟ چگونه برگزاری جشنواره، که فلسفه وجودی­اش الگوسازی است، به وظیفه مشخص و مکرر وزارت فرهنگ، حوزه هنری، شهرداری و... تبدیل شد و چرا هر مدیری، تلاش دارد جشنواره­ای سالانه را به نام خود ثبت کند؟

پاسخ­های متعددی می­توان به این پرسش­ها داد اما شاید مهم­ترین پاسخ، این باشد که گرایش از کیفیت به کمیت و از جریان­سازی به سفارشی­سازی مهمترین رویکرد­های ما در حوزه فرهنگ بوده است. آنچه امروز شاهدش هستیم، به­هم ریختن مرز و حریم میان نهادهای متولی فرهنگ و هنر است؛ بسیاری آرمان­ها و نیازها بی­پاسخ مانده، و در حالی که هنرمندان و فرهنگوران توقع حمایت و پشتیبانی دارند، نهادهای متولی بیشتر سرگرم تلاش برای تصدی بیشتر امور بوده­اند. از این رو فاصله و شکاف میان عوامل فرهنگ و هنر و متصدیان سازمان­های تصمیم­گیر و اجرایی روز به روز افزون­تر شده است. عدم تبیین تعاریف و حرایم و روشن ساختن نسبت توقعات و واقعیات هم به این شکاف دامن زده است.

مدیریت سلیقه­ای از دیگر آسیب­های فرهنگی کشور است؛ هر گاه مدیری به لحاظ علاقه و اطلاع به موضوع و شیوه، به نگاه عمده هنرمندان نزدیکتر بوده، رضایت نسبی بیشتری به­وجود آمده اما با کمترین تغییر مدیریتی، ساختار دگرگون شده است. ساختاری که خود به سلیقه مدیران گوناگون، دگرگون می­شود و از ثبات لازم برخوردار نیست. چنین می­شود که مدیران فرهنگی کشور، به این نتیجه می­رسند که در مدیریت کوتاه­مدت، باید به کارهای زودبازده پرداخت. طرح­های فرهنگی زودبازده کمی و زودگذرند و نمی­توانند به جریانی تاثیرگذار تبدیل شوند در حالی که به تجربه دیده­ایم ثبات و ماندگاری مدیریت فرهنگی به جریان­سازی نسبی منجر شده است.

تأثیرگذاری به فرد جای ساختار عیب دیگری هم داشته است؛ این­که باعث شده توجه اهالی فرهنگ هم به افراد معطوف شود و به سطح حداقلی تقلیل یابد. چنین است که در آستانه تشکیل دولت جدید، نام­هایی تکراری و از گذشته برای مدیریت کلان فرهنگی مطرح می­شود. این یعنی گامی به جلو برنداشته­ایم و نتوانسته­ایم برای عرصه فرهنگ، مدیران جدیدی تربیت کنیم که مسائل آن را بشناسند و بتوانند گره­ای از مشکلاتش بگشایند.

بنابراین به نظر می­رسد نیاز امروز عرصه فرهنگ و هنر، اول تفکیک حریم نهادهای متولی، دوم تعیین وظایف مشخص هر کدام و سوم تربیت مدیر از نسل­های بعدی باشد. بنابراین اولویت متولیان جدید این حوزه، تکیه بر مدیریت کیفی به­جای مدیریت آماری است. البته باید به این نکته اذعان کرد که گذشتن از عادت­هایی که اینک سنت مدیریتی شده­اند، تعدیل تصدی و بازنگری در شرح وظایف، سبب پرسش و انتقاد می­شود و بنابراین جسارت می­طلبد. پس مدیرانی باید به کار گمارده شوند که تن به محافظه­کاری ندهند و فردا را قربانی مصلحت امروز نکنند.

 

حکایت میراث فرهنگی و همسایه های ادغام نشده اش

مطلب منتشره در خبرگزاری ایسنا مورخ 26 امرداد1392


حکایت سازمان میراث فرهنگی هم در این سرزمین همانند حکایت ساختمانی است که یک معمار جوان در سی و چهار سالگی(مهدی حجت)  باشور و آرمان های جوانی و انقلابی نقشه ای برایش می کشد و برای ساختنش از میراث دارانی از این گنجینه به همراهی می گیرد و مجموعه ای از نهادهای مختلف چون مرکز مردمشناسی، اداره هنرهای سنتی، سازمان حفاظت آثار باستانی، اداره کل موزه ها و ... گرد می آیند تا خانه ای برای همگی ساخته شود. ساختمانی که قرار بود آرام جایی برای عالمان، کارشناسان و پژوهشگرانی باشد که قصدشان دیده بانی و تیمارداری از یادگاران کهنسالی بود که می توانستند چون شیشه شکننده باشند. ساختمانی که به نام میراث فرهنگی پایه گذاری شد در دوره نخست خود تنها به طراحی نقشه گذشت و تصوری که آن را یک مرکز علمی می دید. وقتی معمار  این ساختمان هجرت کرد تا مهندسی اش را به دکترا تبدیل کند. برای مدتی مهندسی دیگر آمد که معلمی را به مدیریت ترجیح می داد و زود این ساختمان را رها کرد و مهندسی دیگر(سراج الدین کازرونی) بر سر این پروژوه نوپا نشست. مهندسی که این بستر را مستعد حرکتی اقتصادی و سازندگی می دید و تلاشش آن بود که به این پروژوه سرعت ببخشد تا زودتر به بازده و درآمد برسد،

ادامه نوشته

یک شب خوب با آب برای شکلات

چهارشنبه گذشته فرصتی شد تا نمایش مثل آب برای شکلات را در تالار چهارسوی تأتر شهر ببینم. کاری ارزنده از ابراهیم پشتکوهی و اعضای گروهش. کاری زیبا و متعادل که با تجربه های مداوم پشتکوهی به پختگی رسیده است. هر چند کار به شکل کارگاهی شکل گرفته است اما کار کارگاهی سبب تضعیف کار نشده بلکه شاید به ارتباط با مخاطبین مختلف نیز کمک کرده است. آنچه در این کار برایم جذاب بود تلفیق داستان رمان با نشانه های بومی بود که حتا می شد این تلفیق گرایی را در اشاره به موضوعات اجنپتماعی نیز مشاهده کرد. تلفیق گرایی که از زبان، موسیقی، غذا و حتا در لباس مشاهده می شد کار را به موسیقی های تلفیقی مشابه ساخته است. حوزه ای که پیشتر در موسیقی و حتا ادبیات و هنرهای تجسمی شاهد بوده ایم. این تجربه به ارتباط بیشتر با مخاطبین غیر بومی به شدت کمک کرده است. بر این ویژگی توجه بیشتر به قصه گویی را نیز افزود موضوعی که در کارهای قبلی پشتکوهی کمتر در اولویت بوده است و یا در اولویت دوم بوده است.  اما اینجا محوریت رمان و قصه گویی به تعادل بیشتر کار کمک کرده است و حالا با کاری رو به رو هستیم که از قصه، موسیقی ریتمیک تا عناصر بصری متنوع و بازی های خوب همه جمع شده است تا کاری راضی کننده برای همه بینندگانش باشد.

باید به همه دوستان عزیزم در این کار دست مریزاد بگویم و برای یک شب زیبا از آنها تشکر کنم. کاری ساده و بی حاشیه .

دردی که در هیاهو گم می شود

در بلاگ دوست دلسوزم جناب محمد ذاکری دیدم:


عکس

حرکتی مدنی مردم قشم در دفاع از ساحل شهر

عیدی آمد و رفت

 اما هنوز هزار وعده و وعید مانده است

تشریه ای برای موزه داری و موزه داران

برآنیم که با یاری دوستان و همکاران موزه دار نشریه ای را برای موزه داری نشر نماییم. این تصمیم که از چند ماه پیش مسأله اش مطرح شده بود، حالا می خواهد جامه بودن و شدن به تن کند. این نشریه قامتش رایانامه ای خواهد بود و همه علاقه مندانی که مایل به همکاری و دریافت آن می باشند باید رایانامه خود را اعلام نماید. نخستین شماره این نشریه با فرارسیدن شهریور متولد می شود. منتظر اخبار، اطلاعات و مطالب موزه داران و علاقه مندان موزه داری هستیم.

بررسی وضعیت میراث فرهنگی در کافه خبر:

 نهاد فرهنگی یا بنگاه معاملات آثار تاریخی

خیلی ها فکر می کنند در این دوره هشت ساله دولت نهم و دهم اگر به یک نهاد توجه ویژه شده باشد،آن نهاد، سازمان میراث فرهنگی است.

مریم صدرالادبایی ،سید صادق روحانی: وقتی هشت سال پیش محمود احمدی نژاد کلید پاستور را از سید محمد خاتمی تحویل گرفت ، یار غار و دوست شفیقش اسفندیار رحیم مشایی را به سازمان میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری فرستاد. از آن تاریخ تا کنون سازمان میراث فرهنگی ارج و قرب ویژه ای در دولت پیدا کرد و هر از گاهی اخبار آن در صدر اخبار مهم کشور قرار می گرفت. با توجه به نظر ویژه ای که اسفندیار رحیم مشایی به ایرانی بودن و مکتب ایرانی داشت به نظر می آمد اگر یک نهاد، سازمان و یا موسسه دولتی باشد که کمبودی نداشته و کارش بر روال انجام شده باشد می بایست سازمان میراث فرهنگی باشد. برای بررسی وضعیت این سازمان در دوره دولت های نهم و دهم از کارشناسان با سابقه این حوزه دعوت کردیم تا با حضور در کافه خبر وضعیت میراث فرهنگی را در این دوره هشت ساله مورد بررسی قرار دهند. جلیل گلشن استاد باستان شناسی و معاون پژوهشی اسبق سازمان میراث فرهنگی،ناصر نوروززاده چگینی، استاد باستان شناسی و مدیر اسبق پژوهشکده باستان شناسی ایران، محمدرضا رحیم زاده، استاد معماری دانشگاه شهید بهشتی و از اعضای تدوین منشور مرمت در ایکموس ایران، رضا دبیرنژاد، کارشناس ارشد موزه ومیراث فرهنگی و وحید قاسمی، مدیر فرهنگی در حوزه معماری، شهرسازی و میراث فرهنگی از مهمانان این نشست بودند. مهمانان این نشست بر عکس تصور ما معتقد بودند که میراث فرهنگی بدترین دوران تاریخ خود را از زمان تاسیس سپری کرده است به گونه ای که شبیه یک بنگاه معاملاتی شده است. مشروح این نشست در ادامه می آید:

اصلاجایگاه و اهمیت مسئله میراث فرهنگی و به تبع آن سازمان میراث فرهنگی درچیست؟

دکتر گلشن:سازمان میراث فرهنگی همانطور که از نامش پیداشت اگر به سابقه اولیه‌اش توجه شود بدون این ادغام‌هایی که بعدا در آن حادث شده.نقشی مهم و فراگیر را در توسعه کشور ها دارد، وقتی که ما برنامه توسعه در جهان را بررسی می‌کنیم در وهله اول موضعات و مسایل فرهنگی در توسعه مطرح نبود و فکر می‌کردند  بدون موضوعات فرهنگی و توجه به فرهنگ اقوام و جوامع مختلف موضوع توسعه می‌تواند کارساز باشد و توسعه پیدا کند. اما جامعه جهانی به این نتیجه رسید که در برنامه های توسعه با شکست مواجه شدند. و به این امر رسیدند که اگر فرهنگ را از موضوع توسعه حذف کنند این باعث شکست خواهد شد. فرهنگ هم یک چیز مستمری هست. بنابر این در مباحث توسعه مسایل فرهنگی مطرح شد و یکی از شاخص‌ها و ضابطه‌های توسعه مسایل فرهنگی شد. سازمان میراث فرهنگی با توجه به اسمی که دارد و موضوعی که به آن می‌پردازد ، تمام بار فرهنگی جامعه را از دورترین زمان تا عصر حاضر پوشش می‌دهد. البته طبق تعریف یونسکو یا حتی تعریف‌های داخلی میراث فرهنگی آثاری را پوشش می‌دهد که قدمتی بیش از 100 سال داشته باشند. بنابر این سازمان میراث فرهنگی یک جایگاهی در توسعه هر کشوری از جمله کشور ما دارد . اگر  به این مسایل توجه نشود طبیعتا توسعه با شکست مواجه خواهد شد. یکی از مهمترین مسایلی که میراث فرهنگی دارد همین بخشی هست که می‌گویند گذشته چراغ راه آینده است و زمانی ما می‌توانیم به آینده یا توسعه مفید دسترسی پیدا کنیم  که به گذشته توجه کنیم و بتوانیم از گذشته درس بگیریم. مثال خیلی روشن و خیلی عیان آن این است که در تمام زمینه‌های عمرانی و و فرهنگی کشور زمانی که به گذشته هر موضوعی توجه بشود ، بهترین بهره را خواهیم برد چراکه هر موضوعی در طول تاریخ پا خورده و با توجه به تجربه‌ای که کسب شده است تمام نقاط ضعف آن گرفته شده و به دست ما رسیده است. الآن بی توجهی به این  موضوع با شکست توسعه را همراه خواهد شد.

میراث فرهنگی

دکترچگینی  : در قرن بیستم بعد از گذار از دوره‌های گذشته و قرون وسطی به دوران مدرن رسیدیم، طی قرن 18 و 19 بر اثر نادانی نسبت به گذشته بسیاری از تخریب‌ها و امحای میراث فرهنگی صورت گرفت. قرن 18 و 19 هم دوران توسعه علمی و فنی و صنعتی اروپا بوده است. انقلاب صنعتی شکل گرفته بود و حاصل این انقلاب صنعتی کشف معادن و تخریب‌ بسیاری از بسترهای طبیعی ، ساخت و ساز شهرها و صنایع مختلف است. بنابر این بخش قابل توجهی از میراث فرهنگی در طی این دوقرن مورد صدمه شدید قرار گرفت. بعدها متوجه شدند که میراث فرهنگی چقدر می‌تواند برای این‌ها منبع اقدار باشد و آن‌ها از این طریق می‌توانستند در دنیایی که استعمار کرده بودند اقتدار ایجاد کنند.  بعد جنگ‌های جهانی اول و دوم هم به وقوع پیوست و نتیجه‌اش امحای بخش بزرگی از میراث فرهنگی اروپا بود.  بعد از جنگ جهانی مسئله میراث فرهنگی را هم بخش جدا نشدنی امنیت دنیا معرفی کردند. از این نظر میراث فرهنگی استراتژیک هست که دنیای غرب می توانست ازاین طریق جایگاه خود را به عنوان گرداننده نبض دنیای آن روز نشان دهد.  میراث فرهنگی مانند یک خط مستقیم یا یک خط حیات است که ما را به گذشته خودمان متصل می‌کند. این نگاه به گذشته به ما می آموزد که نفس تغییرات مانند هم هستند. ذات تغییرات مانند هم است ، فقط انسان در حوزه‌های مختلف زندگی خودش مدام در حال تاثیرگذاری است.ما هم در قرون گذشته با گذشته خودمان آشنایی زیادی نداشتیم. بسیاری از مطالعات باستانشناسی و زمین شناس توانسته است ما را با گذشته خودمان آشنا کند. ما حتی اطلاع چندانی از پادشاهان ساسانی به جز آنچه که در متون اسلامی از آن‌ها نام برده شده بود نداشتیم. پادشاهان پارتی را هم اصلا نمی شناختیم. باستانشناسی امروز توانست تاریخ ما را گسترش و عمق بدهد و از این طریق رشته حیات ما را دنباله دار بکند. ما باید مسئله میراث فرهنگی را به عنوان رشته حیات خود بدانیم. اگر رشته حیات را به گذشته متصل کردیم صاحب آبرو هستیم.

دکتر محمد رضارحیم زاده :کشور ایران اساسا هویت خود و هستی خود را از فرهنگ اخذ می‌کند. ما نه مانند صربستان یک قوم هستیم، نه مانند عربستان یک زبان هستیم، نه مانند واتیکان یک دین هستیم و نه مانند هلند صرفا یک هویت جغرافیایی داریم. ما یک فرهنگ هستیم. این فرهنگ حاصل تعامل انسان با سرزمین طی زمان است. بنابر این بسیاری از مسایلی که انسان طی یک زمان بسیار طولانی داشته است این فرهنگ شکل گرفته است و از راه‌های گوناگونی که برای انسان میسر بوده است این‌ها ثبت و ضبط شده‌اند. اگر کشوری اساسا وجود خود  را از فرهنگ اخذ می‌کند و همه خصوصیات آن در این فرهنگ جمع شده است. رودکی می‌گوید: مردمان بخرد اندر هر زمان/راز دانش را به هرگونه زبان/ گرد کردند و گرامی داشتند/ تا به سنگ اندر همی بنگاشتند. آن به سنگ اندری که ما می‌خواهیم ببینیم که چه چیزی را انگاشته‌اند ، چه کتیبه‌ای گذاشتند و چه موقعی که زیستگاهی را به وجود آوردند  وبه کمک این می‌توانیم ببینیم که مسایل زندگی انسان ، چه برای بقا  و چه برای به بهترین شکل زیستن باید ببینیم که این مسایل چیست؟  این روزها این مساله خیلی مرا آزار می‌دهد که یک عده‌ای می‌گفتند مردم ایران آلزایمر دارند و دچار فراموشی می‌شوند. اتفاقا برعکس، آن‌هایی که می‌گفتند ایرانی‌ها آلزایمر دارند ، خودشان آلزایمر داشتند چراکه مردم ایران در یک افق بلندتر مسایل را دیدند و امیدوار بودند. این امید برای کسی است که گذشته‌های دور را می‌شناسد و آینده دور را هم می بیند. حالا میراث فرهنگی فقط آثاری نیست که از گذشته برای ما مانده باشد. بعضی وقت‌ها اینجور استنباط می‌شود که ما از آنجا وضعمان اینقدر بد است که گذشتگان ما بیکار بودند و آثاری ایجاد کردند که الآن تکلیفی برای ما ایجاد شده که بار این‌ها را به دوش بکشیم. میراث فرهنگی آثار نیست. میراث فرهنگی جانمایه فرهنگ است که تداوم پیدا می‌کند و نو به نو می‌شود. اگر ما از یک دوره به دوره دیگر حرکت می‌کنیم در حقیقت آن میراث فرهنگی است که از یک دوره‌ای دچار نوزایی می‌شود و خود را می‌زاید و دوره بعدی شکل می‌گیرد. بنابر این میراث فرهنگی همان فرهنگ است منتها جانمایه و اصل فرهنگ است و چیزی است که فرهنگ از آن حیات می‌گیرد. در سرزمینی مانند ما که وحدت ملی ما با یک نوع نگاه فرهنگی و تاریخی میسرمی‌شود اگر ما روابط خودمان را با سرزمین‌های دیگر به هر جهتی بخواهیم تنظیم بکنیم اصول این در میراث فرهنگی ما موجود است. یعنی ما نسبت خود را با تمدن‌های دیگر از طریق میراث فرهنگی می‌توانیم تنظیم بکنیم. بدون میراث فرهنگی توسعه یک توهم است. بدون فرهنگ توسعه عمقی ندارد. گفته شد که در سال گذشته تولیدات علمی ما یازده درصد افزایش پیدا کرده است اما ما چه چیز بیشتری درباره خودمان می‌دانیم چراکه اساس علم خودشناسی است.

میراث فرهنگی

رضا دبیرنژاد : من ترجیح می‌دهم یک مقداری از موقعیت امروز صحبت کنم. من فکر می‌کنم با چند دیدگاه در چند وقت گذشته با مسئله میراث فرهنگی روبرو بوده‌ایم. نظر اول اینکه ما نگاه به میراث فرهنگی را خیلی علمی و پژوهشی دیدیم و خود میراث فرهنگی را یک امر علمی و پژوهشی تعریف کردیم. از یک جایی به بعد برخی از دوستان گفتند که بیاییم به این بحث علمی جنبه کاربردی بدهیم و بیشتر وارد اجتماع بشود یا به اصطلاح خودشان فرهنگی تر با این قضیه برخورد کنیم. این باعث شد که یک مقداری جنبه تبلیغی و معرفی میراث بیشتر شد و نتیجتا این کاربردی کردن و کاربردی شدن همان بحث استراتژیک بودن میراث فرهنگی است. فکر می کنم یک اتفاقی افتاد. تنها جنبه‌ و اولین چیزی که به ذهن رسید و شاید همه درکش کردند این بود که تنها جنبه میراث فرهنگی امر گردشگری است. یعنی فقط فکر کردیم که میراث فرهنگی یک امر توریستی است و خواستیم  با آن برخورد توریستی بکنیم. این توریستی شدن میراث فرهنگی یک مقدار به امر میراث فرهنگی تنزل بخشید. اگر ما قرار است تعریفمان از میراث فرهنگی یک امر فرهنگی مداوم ، زنده و پویا تعریف کنیم که یک چیزی است که نه تنها برای چند دهه بلکه طی قرن‌ها و هزاره ها تداوم داشته و شاخص های فرهنگی ما را ساخته است ، پس قرار است خود سازمان میراث فرهنگی هم یک سازمان بنیانی باشد. پس مدیریت آن هم می‌شود مدیریت کیفی و بنیانی. در حالی که فکر می‌کنم این امر تورستی شدن و سطحی نگری ، تعریف میراث فرهنگی و خود موضوع میراث فرهنگی را کمی و روزمره کرده است. این روزمره و سطحی شدن در واقع نه تنها خود میراث فرهنگی را تنزل داده بلکه همه برنامه ریزی‌ها و خروجی‌‌های آن را کمی کرده است. بگذارید یک مثال بزنم ما فکر کردیم که هر کسی می‌تواند درباره میراث فرهنگی نظر بدهد. درباره دامپزشکی هر کسی نمی‌تواند نظر بدهد و فکر می‌کنیم که حتما یک دامپزشک باید درباره دامپزشکی نظر بدهد ولی خیلی راحت درباره یک بنای تاریخی و یک بافت تاریخی شما با هرکسی در خیابان می‌توانید مصاحبه کنید و او نظرش را بدهد. فکر می‌کنم آنقدر میراث فرهنگی را تنزل داده ایم که در سطح مدیریت هم فکر کرده‌ایم که میراث فرهنگی باید تبدیل به یک بنگاه زودبازده بشود و اصلا تصور ما این شده است. چرا ما به هر وزارت‌خانه  نهاد که می‌رسیم نگاهمان این است که باید متخصصین باشند و می‌گردیم دنبال آدم‌های کارشناس ولی درباره میراث فرهنگی که صحبت می‌کنیم فکر می‌کنیم هر کسی می تواند باشد. امروزه مشکل ما این است که هیچ تعریفی از میراث فرهنگی وجود ندارد. تعریفی که همه روی آن اجماع داشته باشند. هرکس ممکن است یک شاخص‌ها، نشانه‌ها و تصاویری در ذهنش داشته باشد ولی فکر می‌کنم بین آن چیزی که آقای رحیم‌زاده می‌گویند به عنوان یک امر استراتژیک ، یا آنچه که آقای گلشن و آقای چگینی درباره علمی و تخصصی بودن و آن چیزی که خارج از اینجا و در سطح جامعه اتفاق می‌افتد خیلی فاصله است. یعنی ما نتوانسته‌ایم این مساله را تبیین بکنیم. حتی صحبت از استراتژیک و کاربردی بودن می کنیم به این دلیل که تصور مشخصی از این موضوعات به دست نیامده و یا راهکارهای اجرایی و عملی آن به وجود نیامده است ، خیلی راحت تبدیل شده به یک شوی تبلیغاتی.

وحید قاسمی:از یک منظر دیگر هم می‌توان به این موضوع نگاه کرد و آن  موضوع مدیریت فرهنگی در سطح کلان و نسبت آن با موضوع میراث فرهنگی است. شاید به این دلیل که در این سال‌ها من درگیر برنامه ریزی و طراحی رویداد هایفرهنگی بوده‌ام دو منظر وجود دارد. یکی اینکه فکر می‌کنیم مدیر فرهنگی یعنی کسی که سمت یا مسئولیت تصدی بر یک امری که آن امر  یه شکلی  مستقیم در افهام عمومی بافرهنگ مرتبط است و یک منظر دیگر آن نگاه کلان است. در تمام حوزه های اقتصاد، آموزش، بهداشت وغیره باید نگاه فرهنگی داشته باشیم. این نگاه اگر بخواهد داشته باشیم ، آن موقع است که سازمان میراث فرهنگی باید نقش بازی کند و بگوید فرضا یک مدیر اقتصادی ، چگونه، به چه روش و چرا باید نگاه فرهنگی داشته باشد مبتنی بر تجربه های تحقیق شده و مکاشفات که در میراث فرهنگی گرد آمده. و فرهنگ هم یعنی دانش این مدیر نسبت به سرزمینش، فرهنگش و زندگی‌ای که کرده اند به دست می‌آید. اما فارغ از این یک چیز دیگر هم وجود دارد و آن اینکه واقعیت این است که در سال‌های اخیر اتفاقات فرهنگی زیادی در کشور ما افتاده است مثلا فرهنگسراها و مراکز فرهنگی متعدد به وجود آمده است. واقعا اگر به این ها نگاه کنیم می‌بینیم که نقش میراث فرهنگی در این‌ها خیلی کمرنگ است. به این دلیل که این نگاه تسری داده نشده است. یعنی ما هر فعالیتی که داریم باید نتیجه نگاه دانش و فهم ما از میراث فرهنگی باشد. ما راجع به مدیریت میراث فرهنگی حرف می‌زنیم اما باید نگاه کنیم و ببینیم کسانی که بنیانگذار میراث فرهنگی بودند با چه نگاهی این کار را انجام دادند. آن‌ها به دنبال چه چیزی بودند؟ ما الآن نگاه ویترینی به میراث فرهنگی داریم. ما سعی می‌کنیم با شکلی برخورد کردن با موضوعات و ساده‌انگارانه برخورد کردن با آن و اینکه مردم الآن نیاز دارند که در سبد کالایشان به نظر ما چه  باشد نگاه می‌کنیم.

میراث فرهنگی

گلشن: ببینید این مشکلی که وجود دارد این است. ما دو نگاه به هر موضوعی می‌توانیم داشته باشیم. یک نگاه مادی  و یک نگاه غیر مادی. شما مساله میراث فرهنگی را از سازمان میراث فرهنگی جدا کنید. در انقلاب ما صحبت سر این است که انقلابی که اتفاق افتاد با نگاه مادی اتفاق نیفتاده بلکه با نگاه غیر مادی ما انقلاب کردیم. یعنی باور مردم مسایل اقتصادی نبود که بگویند ما مشکل اقتصادی داریم که ما به رفاه برسیم. این بر می‌گردد به نگاه مادی. اسلام هم نگاه غیر مادی به موضوعات دارد. حتی به اقتصاد هم نگاه غیر مادی دارد. اگر به میراث فرهنگی نگاه غیر مادی داشته باشیم دیگر انتقاد نمی کنیم که چرا هرکس به میراث فرهنگی نظر می‌دهد چراکه فرهنگ با زندگی مردم عجین است و میراث فرهنگی هم غیر از آن نیست. پدر و مادر نگاه فرهنگی نسل گذشته را به نسل بعدی که فرزندان آن ها باشند منتقل می کنند، یعنی میراث فرهنگی به صورت سینه به سینه منتقل می‌شود.

دبیرنژاد: منظور من نظر مدیریتی بود.

گلشن: اگر شما با نگاه مادی به میراث فرهنگی نگاه بکنید به این می‌رسید که باید گردشگری در آن ادغام بشود و متاسفانه نگاهی که به میراث فرهنگی و یا سازمان میراث فرهنگی می‌شود نگاه مادی بود. الآن هم می بینید که همانطوری که می‌بینید گردشگری سوار بر میراث فرهنگی است. در صورتی که تلاش بزرگان این بود که زمانی که سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در هم ادغام شد که متاسفانه کار درستی نبود چرا نگاه مادی به میراث فرهنگی بود. خیلی از بزرگان در همان موقعی که این اتفاق می افتاد تلاش داشتند بگویند سازمان گردشگری و میراث فرهنگی (یعنی همان نگاه مادی) عده‌ای هم مانند مرحوم دکتر حبیبی گفتند این غلط است و باید بشود سازمان میراث فرهنگی و گردشگری. هرچند که از نظر من بنیان این اتحاد اشتباه است ولی نظر بزرگان فرهنگی این بود که میراث فرهنگی اولی و ارجح است نسبت به گردشگری. اما در عمل اینچنین شد که نگاه‌ها مادی شد و توقعی که عده‌ای از مسئولین ما دارند فقط دوشیدن است. اینقدر تنزل کرده و بی ارزش شده است که فقط تبدیل شده است به یک ابزار. میراث فرهنگی گندم است و گردشگری کاه آن گندم. آیا کاه و گندم از نظر مادی با هم برابراند؟  حالا ارزش معنوی که آن حیات و زایش دارد را در نظر نگیریم از نظر مادی این ها با هم برابراند؟ مشکل اساسی این شد که نگاه مادی به میراث فرهنگی شد و به طور کلی نگاه مسئولین ما به میراث فرهنگی متاسفانه نگاه مادی است. وقتی در متون مذهبی مانند نهج البلاغه  نگاه کنید اگر وصیت نامه امام علی به امام حسن را بررسی کنید آنجا می فرمایند من آنچنان درتاریخ غور کردم که عمر من مانند عمر گذشته بشر شد.

موضوع دیگر این است که میراث فرهنگی زمان موفق خواهد بود و حیات خواهد داشت که مردمی شود. اما مشکل اساسی که وجود دارد این است که اولین کسی که باید در زمینه ارزش و اهمیت میراث فرهنگی آموزش ببینند خود کارشناسان میراث فرهنگی هستند. نگاهی که به میراث فرهنگی دارند باید به فلسفه آن توجه کنند نه به ظاهر آن.

دبیرنژاد: بین مردمی کردن و آن چیزی که می گوییم نظرات عامیانه فرق می کند. من با گسترش نظرات عامیانه و غیر تخصصی که وارد سطح مدیریتی شده است  مشکل دارم و الا با مردمی شدن مشکلی ندارم.

رحیم زاده: من فکر می‌کنم این همان چیزی است که می‌تواند آفت یک بحث باشد. میراث فرهنگی که معادل فرهنگ ماست ، آن باید به ما بگوید که مسئله چیست. موضوع گردشگری به این معنایی که مورد نظر ماست یک بحثی است که از جای دیگری بدون درنظر گرفتن اولویت روی میز قرار گرفته است. منظور من این نیست که امر گردشگری اولویت ندارد بلکه برعکس خیلی هم مهم است. هم گردشگری و هم امر میراث فرهنگی یک امر فرابخشی هستند و به همین جهت هر دو تلاش می‌کردند که به سطح معاونت رئیس جمهوری ارتقا پیدا کنند. حالا از بد حادثه یا از یک نوع نادانی نسبت به این دو که یک رابطه صوری و مادی بینشان دیده می‌شد این ها را با هم ادغام کردند. شاید هم بحث این بوده که دولت را کوچک کنند و گفتند که دو معاونت نگذاریم. انقلاب اسلامی ایران  شعار اولش نه شرقی و نه غربی بود. یعنی ما می‌خواستیم که نه شرقی زندگی کنیم و نه غربی بلکه می خواهیم با ارزش‌های خودمان زندگی کنیم بنابر این اساسا انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بود و امام هم فرمودند که انقلاب ما انقلاب ارزش‌هاست. ارزش‌ها یعنی فرهنگ. به جهت همین نگاه غیر فرهنگی است که دانشگاه ما و رشته های دانشگاهی ما بدون توجه به جنبه‌های بنیادی دانش حرکت می‌کند و همینطور به سمت کمی شدن پیش می‌رود.

برای حفظ یک سری ارزش‌ها از اثر هنری باید محافظ کنیم. بنابراین اثر هنری فی نفسه خودش یک نوع حفاظت از ارزش‌هاست. حالا این اثر هنری را که امروز می خواهید در آن دست ببرید و می خواهید آن اندیشه را حفاظت بکنید ، آیا شما اندیشه را می‌شناسید که می‌خواهید حفاظتش بکنید؟ مدیریت میراث فرهنگی در وهله اول باید کسی باشد که با جانمایه فرهنگ آشنا باشد ، ثانیا باید ظرفیت‌های فرهنگی و خبرگانی که میراث فرهنگی را می شناسند و توانی دارند که می‌تواند این را زنده نگه دارند ، توجه کند. اتفاقی که افتاده این است که به هر دو موضوع شتابزده و نگاه غیر فرهنگی شده است و الا نباید این دو با هم خصومت داشته باشند. با یک نوع ارتباط نامناسبی که بین این‌ها برقرار شده به هر دو این ها صدمه زده شده است. الآن هم نمی‌توانیم به سادگی این‌ها را از هم جدا کنیم. ما باید از شتابزدگی پرهیز کنیم.

در دولت‌های نهم و دهم در زمینه میراث فرهنگی مطرح می‌شود که خیلی کارها شده است. حتی برخی از این کارها مدت‌ها موضوع رسانه‌ها بود مانند آوردن منشور کوروش به ایران. عملکرد دولت‌های نهم و دهم در این زمینه را چگونه می‌بینید؟

چگینی: یک موقع ما صورت مسئله را نگاه می‌کنیم و یک موقع دلیل مساله را می بینیم. اگر بخواهیم صورت مساله را نگاه کنیم ممکن است خیلی ادعاها شده باشد. تمام صحبت‌هایی که اینجا هست این است که آن چیزی که  مربوط به میراث فرهنگی است به معنای واقعی خودش چه اتفاقی افتاده است. یک موقع معنای میراث فرهنگی را می‌بنیم ، این تمام داشته‌هایی است که طی دوره‌های طولانی در این سرزمین و در تعامل مردم با سرزمینشان و اعتقاداتشان به وجود آوردند که روایت تاریخ ماست. در گذشته ما آنچه که روایت می‌شود، آنچه که مکتوب شده یا ساخته شده است. این صورت ظاهر میراث فرهنگی است و همه این‌ها هم الی الابد باقی نمی‌مانند.برای نگهداری آن هم هزینه می‌خواهیم. حتی با نگاه جهانی و مدرنی که وجود دارد ما موظف به پذیرش این هستیم که میراث فرهنگی را در همین صورت ظاهر هم که شده باید حفظ کنیم ولی آیا با حفظ کردن از همه این‌ها بدون اینکه آن معنای نهفته درون این ها را نگهداری کنیم آیا جز هزینه برای ما چیز دیگری دارد؟ در این سال‌های اخیر اگر ادعا کنید که خیلی کارها را کرده‌اید ولی در مقابل چه چیزهایی را از دست داده‌ایم؟ چرا ما از این آثار حفاظت می‌کنیم؟ به این دلیل که هویت ما در این‌هاست. حتما باید هزینه آن را هم بدهیم ولی اصل ماجرا را نباید از دست بدهیم. درخت باید زنده باشد. هر سال برگهایش می‌ریزد اما حیات باید در آن باشد. میراث مانند یک درخت است. اگر شما شاخه‌هایش را ببرید بعد از چند سال فراموش می‌کند که برگ داشته  و سبز بوده و سایه داشته است.  ما مامور به حفاظت از این هستیم و برای حفاظت از این باید از افراد سلامت استفاده کنیم. افرادی که دانش این کار را داشته باشند. در میراث فرهنگی حتی علمی هم برخورد نشده است. در دنیا حتی وقتی می‌خواهند درآمدزایی کنند هم علمی با این مسئله برخورد می‌کنند.

میراث فرهنگی

قاسمی :اینکه از یک درخت حفاظت می‌کنیم فقط مسئله حفاظت از آن نیست بلکه راهی خواهد بود که اگر بخواهیم یک درخت دیگر هم بکاریم بدانیم که چگونه باید بکاریم. من این چند روزه در تبریز بودم. به نظرم چیزی از تبریز باقی نماینده است. اگر واقعا این‌ها این همه ادعا دارند در میراث فرهنگی این چه تاثیر در معماری و شهرسازی امروز ما داشته است؟ آن وقت ما امروز تبریزی را می‌بینیم که نمی توانیم آن را بشناسیم. یک توسعه‌ای داریم که به معنا توجه داده نشده است. اگر فهم درستی از میراث بود آن وقت توریسم هم معنا پیدا می کرد. یعنی توریست هم که می آمد ملاقات صورت می‌پذیرفت نه برخورد.  چند سال پیش من در اصفهان بودم و داشتم در مسیر رفتن به محل کارم  رادیو را گوش می‌دادم. در برنامه رادیو شهردار یکی از مناطق را آورده بودند و با او گفتگو می کردند. مجری برنامه به شهردار می‌گفت که آقا ما خسته شدیم، هرجا می‌رویم می‌گویند اینجا تاریخی است و دست نزنید. یعنی مجری رادیو ما از یک تریبون به این وسعت می‌تواند اینگونه درباره میراث فرهنگی صحبت کند. به نظر من کسانی که بنیانگذار این سازمان بوده‌اند ، باید آن‌ها تصمیم بگیرند و با همین شعار اعتدالی که رئیس جمهور منتخب می‌گوید این سازمان را روی چرخ‌های اصلی خودش بگذارند.

در این 8 سال گذشته بر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری چه گذشته است ؟

گلشن: من فکر می‌کنم که شاید تلف کردن وقت باشد که درباره این دو دوره صحبت بشود. مهمترین چیزی که اتفاق افتاد در این دوره این بود. مردم در دوره‌های گذشته از زمانی که سازمان میراث فرهنگی به وجود آمد و در دوره مدیریت های مختلف، مردم به باور خوبی رسیدند. مردم داشتند میراث فرهنگی را می‌شناختند و به آن احترام می‌گذاشتند. باور مردم باور خوبی بود. در خانه‌ها مردم مدام صحبت از میراث فرهنگی می‌کردند و داشتند نسبت به میراث فرهنگی شناخت پیدا می‌کردند. اما اتفاقی که در این دوره افتاد این هست که متاسفانه باور مردم برعکس شد. به این شکل که باور مردم پیش از این به این شکل بود که میراث فرهنگی باید حفظ بشود  و دولت دارد میراث فرهنگی را حفظ می‌کند. واقعا باور مردم این بود. اما در این دوره هشت ساله باور مردم برعکس شد. باور مردم این شد که مسئولان سازمان میراث فرهنگی مخرب آثار هستند. مردم در دوران انقلاب حرفشان این بود که عکس امام در ماه است. یعنی یک حرف غیر علمی و غیر واقعی. اما باور مردم این بود و این را به هم نشان می‌دادند. این به این خاطر بود که نسبت به امام نگاه غیر مادی داشتند. باور مردم در دوره گذشته این بود که مسئولین و دولت دارند میراث را حفظ می‌کنند . فرض محال اینکه در دوره‌های قبلی آثاری که تخریب کردند بیش از این دوره باشد ولی باور مردم این بود که دارند حفظ می‌کنند. اما در دوره اخیر فرض محال که این ها آثار بیشتری را حفظ کرده باشند ولی کاری کردید که مردم باور کنند که شما مخرب هستید.

چگینی: وقتی ما به اساسنامه سازمان نگاه می‌کنیم یک روح واقعی که جلوتر از زمان خودش بوده است در آن می‌بینیم. هنوز در حوزه میراث فرهنگی ، اساسنامه سازمان آن روح واقعی خود را حفظ کرده است. این اعتقاد شخصی من است. موقعی که سازمان ایجاد شد ما یادمان هست که چه احساس شوق و ذوقی پدید آمد. هم نامش جدید بود، هم کارش جدید بود و هم یک اتفاق تازه‌ای در جامعه می‌افتاد. مردم با وجود آنکه ممکن بود اطلاع چندانی هم از فعالیت‌های سازمان نداشتند اما می‌گفتند که سازمان خوب عمل می‌کند. این به این خاطر بود که میراث فرهنگی قصد داشت از گذشته مردم حفاظت کند. ولی در این دوره آن نقش حمایتی خود را از دست داد. همه این قوانین بین المللی که وجود دارد اصلش حمایت از میراث فرهنگی است. چه میراث معنوی و چه میراث مادی اش. ولی ما در این دوره حمایت را نمی بینیم. یک نمونه‌اش این بود که آمدند و سازمان را به خارج از تهران منتقل کردند. کجای این کار کارشناسی شده بود؟ با چه کسی ممشورت کردند که این کار را بکنند؟ وقتی یک جایی یک زلزله اتفاق می‌افتد ما دنبال آن هستیم که اول انسان‌ها نجات پیدا کنند. مثلا در اخبار می‌گویند فلان جا زلزله آمد اما خوشبتانه کسی صدمه‌ای ندید. در اینجا می‌گوییم صدمه مالی اش مهم نیست اما چقدر صدمه روحی و روانی ایجاد کردند. بخشی از تشکیلات میراث فرهنگی بیش از 70 سال عمر دارد و آن‌ها این را از بین بردند. چقدر اسناد و مدارک طی این انتقال از بین رفت. مگر این ها بیت المال مملکت نیست؟

رحیم زاده: من که در سازمان نبوده ام ولی آنچه که من می‌فهمم این است که اگر قرار است یک تحولی در نظام مدیریتی یک سازمانی اتفاق بیافتد و آن سازمان از نظر سطح علمی بالاترین سازمان کشور بوده است، اگر قرار است راجع به سرنوشت آن تصمیم گرفته بشود چرا همه کارشناسان طراز اول سازمان میراث فرهنگی با این تصمیم مخالف هستند. برای من که خارج از سازمان هستم این پرسش وجود دارد. یک نکته دیگر این مفهومی است که مرحوم دکتر شریعتی یک مسئله را مطرح می کنند تحت عنوان مذهب علیه مذهب. معاویه با مذهب جلوی مذهب قرار گرفت. یک اتفاقاتی افتاده است ، منشور کوروش به ایران آمده( اگرچه درباره اصل بودن آن سوالاتی هست) . اما آن ماده‌اش چه ارزشی برای ما دارد. آنچه که مهم است این است. آن موقع‌ها در سازمان این بحث مطرح بود که آثار در محل در حال تخریب هستند اما من می‌خواهم بگویم که آثار در اذهان در حال نابودی هستند. موقعی که منشور کوروش در ذهن ما وجود ندارد ، آوردنش چه اهمیتی دارد؟  شرایطی پیدا شد که کارشناسان برجسته و متخصصان به حاشیه رفتند. در غیاب آن‌ها منابعی برای میراث فرهنگی پیدا شده است که عجیب است مانند حفاظت توسعه محور. یعنی با این فرض درست که حفاظت به توسعه کمک می‌کند، آمده‌اند پارامترهایی را مطرح کرده اند که  میراث فرهنگی اول تنزل کرده است به آثار قدیمی و کهنه. دوم اینکه این اثر هم تبدیل می‌شود به چیزی که قابل معامله است. این مفاهیم مطرح و تدریس شده است. ما در 8 سال گذشته خیلی بدعت‌ها را مطرح کرده‌ایم و به نحو مردم پسندی هم مطرح شده‌اند و این باعث شده حقیقت میراث فرهنگی دچار مشکل شده است.

قاسمی:یک زمانی برای نسل من این تصور پیش آمد که میراث فرهنگی یک جای اخمو و عبوس است. یک موقعی فکر کردم چقدر این شعر حافظ درست است. مکندراینچمنمسرزنشبهخودرویی/چنانکهپرورشممی‌دهندمی‌رویم . سعی کردند برای مااینگونه نشان دهند که میراث فرهنگی آدم‌ اخمویی است که اگر بروی جلو تو را می زنند. برای اینکه این‌ها را مزاحم آن چیزی می‌دیدند که می‌خواستند. یعنی همان نگاه دین علیه دین که آقای رحیم زاده فرمودند. نگاه به میراث فرهنگی را سعی کردند به گونه ای جلوه بدهند که مزاحم و عبوس است. در صورتی که میراث فرهنگی آن معلم مهربانی است که ممکن است پشت دست شاگردش هم بزند.

دبیرنژاد:اولا من می خواهم بگویم که نمی خواهیم نافی برخی از زحمات خوبی که افتاده است باشیم. ولی بحث ما سر آن اکثریتی است که به چشم آمده است. اگر بخواهم خیلی تیتروار بگویم باید بگویم که سازمان میراث فرهنگی در این 8 سال تبدیل شده است به یک سازمان جشن محور و همه کارهایش عمدتا جشن و جشنواره بوده است. در جشن و جشنواره امر کیفی وجود ندارد. چه از گردشگری و چه از میراث فرهنگی فقط برایشان جشن معنی داشت و چون آدم‌ها بیشتر جشنی بودند همه توجهشان معطوف به این قضایا شد. حوزه های فرهنگی‌تر، علمی‌تر و حوزه‌هایی که سخت‌تر است و فکر و توان بیشتر می‌خواهد فراموش شد. نکته دیگر این است که اتفاق دیگری افتاد این بود که یک انقطاع بزرگ به وجود آمد. یعنی الآن با سازمانی روبرو هستیم که هیچ چیزی از سابقه‌اش وجود ندارد. حتی شما برای سوابق پروژه‌ها حذف شد. خیلی از پروژه‌ها و طرح‌ها حذف شد. در این جابجایی‌ که آقای چگینی گفتند ، خیلی از کارشناسانی که نمی خواستند به این جابجایی تمکین کنند به دورکاری پناه بردند. برای اینکه بتوانند چرخه کاری  را به پیش ببرند در خیلی از شهرستان ها اقدام به جذب نیرو کردند. کلی نیروی سفارشی غیر مرتبط برای پیشبرد اهداف خودشان وارد سازمان کردند. یادمان باشد که الآن سازمان با بخش عمده‌ای بدنه غیر متخصص روبروست. یکی از معضلات سازمان برای مدیر جدیدی که خواهد آمد این خواهد بود که دیگر بدنه کارشناسی قدرتمند ندارند. یک بخش از بدنه کارشناسی قدرتمند یا از سازمان رفتند و یا از نظر دادن محروم شدند. خیلی جاها نیروهای کارشناسی از مصاحبه منع شدند. یعنی چنان این جرات نظر دادن گرفته شد که یکی از معضلات سازمان نداشتن توان و قدرت کارشناسی است. و این باعث یک شکاف بزرگ بین بدنه مدیریتی سازمان و بدنه کارشناسی سازمان شد. همچنین سازمان به سمت حرکت‌های کمی ، روزانه و خبرساز رفت و تبدیل شد به یک بنگاه صداسازی. بخش دیگر این بود که نوع حرکت سازمان تبدیل شد به پروژه‌های سفارشی کاذب از بالا. می‌بینید که در یک سخنرانی فلان مدیر می‌گفت فلان کار را بکنید و این تبدیل می شد به یک امر دستوری که باید انجام می‌شد بدون اینکه درباره آن فکر کارشناسی بکنند. الآن سازمان کلی پروژه سفارشی و دستوری دارد. مثلا فلان مدیر سازمان رفته یک جایی بازدید کند و گفته است اینجا موزه نوروز باز شود بدون اینکه کارشناسی بشود که آیا اینجا ظرفیت موزه شدن را دارد یا نه.

میراث فرهنگی

یک اتفاق دیگری که افتاد این بود که در این سال‌ها به شکل عجیب و غریبی بودجه سازمان زیاد شد. زیاد شدن بودجه توجه اقتصادی به سازمان را بالا برد و تبدیل شد به این که کار کمی بشود و الآن هم بحث خصوصی سازی را مطرح کرده‌اند که حتی کار مرمت آثار باستانی به شرکت‌های خصوصی سپرده بشود. این باعث شد که حوزه نظارتی و کیفی از برنامه‌های سازمان کاهش پیدا کند. شاید خیلی اتفاق‌ها افتاده باشد اما آیا این کارها آن نمره کیفی لازم را دارد؟

نکته دیگر این است که رفتار سازمان بیش از اینکه یک برخورد فرهنگی باشد ، نوعی رفتار سیاسی بوده است. یعنی سازمان میراث فرهنگی به یک تریبون سیاسی تبدیل شد. این از همان ادغام بدون برنامه ریزی دقیق و محکم ناشی شد. اگر این بستر محکم بود مدیریت مجبور می‌شد که تابع بستر باشد در حالی که الآن مدیریت می‌تواند از ظن خودش هر برنامه ای را تحمیل بکند. شما سازمان‌ها همطراز را مانند سازمان محیط زیست را ببینید. چرا آنقدر حوزه تغییر در آن سازمان‌ها به انداز سازمان میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری نیست. تصور آن‌ها از مدیریت تخصصی‌تر است. ولی رفتار مدیریت‌ها در میراث فرهنگی ربطی به برنامه و سیستم ندارد. اتفاق لحظه به لحظه در سازمان زیاد افتاده است. 82 ادغام می‌شود، 84 مدیریت به شدت عوض می‌شود، یک سال بعد صنایع دستی به آن وصله می‌شود و اتفاق‌های دیگر. هیچکدام هم فرصت کافی برای پیدا کردن برنامه و روند پیدا نمی‌کند. یعنی میراث فرهنگی با برنامه ادغام نمی‌شود بلکه روی کاغذ ادغام می‌شود. ماموریت کمی قابل ارزیابی برای آن تعریف نمی‌شود.

چگینی: من تا چهارسال پیش در سازمان کار می‌کردم و بعد از آن هم به خواست خودم بازنشست شدم. وقتی به بدنه رجوع می‌کنید یک ظلمی در این مدت به آن‌ها شده است. اتفاقاتی که در میراث افتاده است در واقع میراث را به وضعیتی انداخته است که امروز می‌بینیم. مسئولینی آمده‌اند که در شان میراث فرهنگی نبوده‌اند. هیچ نوع مخالفت و نگاه کارشناسی را نپذیرفتند و گوش ندادند. ما بدنه را جدا می‌کنیم. در میراث فرهنگی ما آدم‌های سلامت می‌خواهیم. سلامت هم در صورت قضیه  و هم در عمل. چون این اتفاق نیافتاده می بینیم که در میراث فرهنگی جایگاه کارشناسی را از دست داده است. جایگاه خود را در مردم هم از دست داده و به تبع آن جایگاه فرهنگی و هویت بخش خود را نیز از دست داده است. ما باید با عقلانیت و صبر و حوصله راهی را پیدا کنیم که بشود این را دوباره به روی ریل خود آورد.

ما سیاسی ترین مدیریت‌ها را در این سال‌ها داشته‌ایم.از حضور آقای مشایی بگیرید تا بقایی و ملک زاده شما این مساله را چقدر باعث آسیب دیدن سازمان می‌دانید؟

گلشن:صددرصد باعث آسیب می‌شود. به دلیل اینکه میراث فرهنگی یک تشکیلات فرهنگی است و کاری با سیاست ندارد و زمانی که سیاست وارد تشکیلات میراث فرهنگی بشود باعث تخریب میراث فرهنگی می‌شود. نگاه سیاسی باعث نابودی فرهنگ و میراث فرهنگی خواهد شد کما اینکه این اتفاق افتاد. مشکل هم از افراد است. افرادی که منصوب می کنند وقتی وارد کار سیاسی می شوند اولین ضربه را میراث فرهنگی می‌خورد. به نظر من در آنیده مسئولی که منصوب می‌شود نباید نگاه سیاسی داشته باشد. باید فردی باشد که نسبت به میراث فرهنگی شناخت لازم را داشته باشد و مهمتر از شناخت اعتقاد به ارزش‌ها و جایگاه میراث باید داشته باشد. به عنوان یک صنف میراث را نبیدند. متاسفانه تعدادی از کسانی که مسئول میراث فرهنگی شده‌اند اعتقادقلبی به موضوع میراث فرهنگی ندارند. تخریب زمانی اتفاق می افتد که تخریب در درون فرد روی داده است. اولویت‌های کاری رئیس آینده باید بازسازی و بازنگری در نیروی انسانی سازمان به عنوان مهمترین سرمایه باشد. مرحله بعدی باید حد و مرز و تکلیف دو بخش صنعت را از بخش فرهنگ روشن بکند. این‌ها می‌توانند با هم همکاری داشته باشند اما آیا لازم هست که یک بخش فرهنگ با دو بخش صنعت در هم ادغام بشود. آیا در این صورت بخش صنعت بر فرهنگ غلبه پیدا نمی کند؟

یعنی شما فکر می‌کنید که اگر گردشگری از میراث فرهنگی جدا شود کارکرد بهتری پیدا خواهد کرد؟

گلشن: الآن 10 سال از این ادغام می‌گذرد. پیشنهاد من به برخی از مسئولان این بود که بیایند گذشته 10 ساله این سازمان را ببینند. ببینند که این دو تا ترقی کردند یا به سمت اضمحلال رفته‌اند؟ واقعا چه کاری توانسته‌ایم بکنیم. اینکه می‌گوییم گذشته چراغ راه آینده است. بیاییم ببینیم موفق بوده‌ایم یا ناموفق بوده‌ایم. از نظر من نا موفق بوده‌ایم. در هر دو تشکیلات ناموفق بوده‌ایم. هم گردشگری و هم میراث فرهنگی. تنها کاری که با این دو کرده‌ایم این بوده که نابودش کنیم.

به نظر شما اولویت آینده این سازمان چیست؟ آیا باید اولویت با میراث فرهنگی باشد یا با گردشگری؟

رحیم‌زاده:هر دو این‌ها اولویت دارد و باید زنده باشد. اتفاقی که افتاده این است که چرخ دنده‌های این ها در هم گیر کرده است و هر دو فلج شده اند. می‌گوییم فرهنگ یک امر فرابخشی است و بنابراین با خیلی از سازمان‌ها مثل حج و اوقاف هم در ارتباط است اما چرا فقط باید این دو بخش با هم یکی بشوند؟ با کشیدن عکس برگ روی این درخت نباید امیدوار باشیم که غنچه بدهد.

میراث فرهنگی

دبیرنژاد: من خیلی امیدوار نیستم که اتفاق خاصی بیافتد. ما از یک طرف فهرست بلند بالایی از مشکلات می‌بینیم و از طرف دیگر توقعات و ایده‌آل‌هایی که مطرح است. واقعیت خیلی سخت می‌بینم. این صرفا با یک نگاه علمی به دست نمی‌آید اگرچه به آن نیاز داریم. اما به یک قدرت علمی و با ایجاد یک سیستم کارشناسی درست کاری انجام بدهیم. در این دوره فکر کرده‌ایم که یک مدیر باید نقش کارشناس و همه چیز را بازی کند. از سوی دیگر نیازمند یک بدنه قدرتمند هم هستیم. خط و خطوط اشتباهی که گذاشته شده است و بدنه کارشناسی فلجی که داریم و یک سری توقعات کاذبی که ایجاد شده است باعث می‌شود که من خیلی خوشبین نباشم.


میراث فرهنگی؛ازطرح های یک روزه تاجشن و جشنواره

مطلب منتشره در خبر آنلاین:

http://khabaronline.ir/detail/302849/society/tourism


جامعه > گردشگری - این روزها درخواست های بسیاری در زمینه میراث فرهنگی و گردشگری شنیده می شود، اما در این سال ها چه شده است که حالا تعداد نامه های جمعی و درخواست ها برای تغییرات در سازمان تا این اندازه زیاد شده است.

رضا دبیری نژاد :شاید مهمترین علت را باید در مسیری که طی سالهای اخیر سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری طی کرده است و موقعیتی که اینک این سازمان دارد دانست. موقیعتی که آنقدر نگران کننده شده است که دوستدارانش را به واکنش واداشته است. یکی از مهمترین دلایل این موضوع را می توان بی توجهی به نقادی های کارشناسی و پاسخ به خواست علاقه مندان دانست. به راستی چه تعداد از انتقادهای سالهای گذشته به پاسخ و گفتگوی معقول رسیده است؟ روشی که به طور معمول به پاسخ های سیاسی و جنجال سازی خبری کشیده شده است. از اینرو سطح گفتمان رسانه ای در حوزه میراث فرهنگی و گردشگری از حوزه فرهنگی خارج شده است و مجموعه ای مطالبات بی پاسخ انباشته شده است. انباشت مطالباتی که پاسخ به آنها کار آسانی نیست. 


ادامه نوشته

کلاف پیچ خورده سازمان میراث فرهنگی

روزنامه اعتماد، شماره 2715 به تاريخ 10/4/92، صفحه 7 (جامعه)

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2764309 

اینروزها نام های متعددی به عنوان گزینه های احتمالی برای ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شنیده می شود. اما چرا این سازمان اینقدر جلب نظر می کند که خواهان متعدد دارد و برخی دوست دارند بر مصدر آن ینشینند؟ و اصلا این سازمان چندوجهی چه نوع فردی را برای مدیریت می طلبد؟

از سویی های و هوی های بسیار یک دهه گذشته 

ادامه نوشته

سازمان میراث فرهنگی از آغاز تا پرسش های پیش روی دولت جدید

 

اینن مطلب با تلخیص در روزنامه شرق یکشنبه نهم تیرماه۱۳۹۲ به چاپ رسیده اس

 http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2763663


وقتی شورای انقلاب اسلامی در مورخ 23فروردین1359به تصویب رساند که کاخ های نیاوران و سعدآباد در اختیار وزارت فرهنگ و آموزش عالی قرار گیرد از همان آغاز نوعی سیاست و مدیریت انقلاب اسلامی نسبت به میراث فرهنگی هویدا شد و گام های نخستین برای تشکیل سازمان میراث فرهنگی گذاشته شد. از بهمن 57 تا امروز که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به یک معاونت ریاست جمهوری تبدیل شده است این سازمان معظم ادوار و اطوار مختلفی را پشت سر گذاشته است که برآمده از نوع نگاه دولت ها و وضعیت اجتماعی بوده است، از همین رو برای بدست آوردن تصویری از وضعیت و مسایل سازمان مزبور باید نگاهی به مسیری که طی شده است و آنچه بر آن افزوده شده است و بر دوش کشیده است انداخت.

تأسیس سازمانی تخصصی

سازمانی که با عنوان میراث فرهنگی در دهم بهمن 1364به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید جایگزینی از معاونت وزارت فرهنگ سابق شد و مراکز مختلفی همچون سازمان خفاظت آثار باستانی، اداره کل موزه ها، اداره هنرهای سنتی و مرکز مردمشناسی را در خود تجمیع نمود. مهدی حجت که

ادامه نوشته

موزه هايي كه موزه نيستند


 روزنامه اعتماد، شماره 2680 به تاريخ 28/2/92، صفحه 7 (جامعه) 
نويسنده: رضا دبيري نژاد*
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2732185&ref=Author

 


   
در تمام سال هاي گذشته مهم ترين بلايي كه سر موزه اين پديده مظلوم و ساكت آمده آن بوده است كه آنقدر آن را تقليل داده اند كه ديگر هيچ از پايه هايش نمانده است. زماني فكر كردند كه موزه ها اگر مهجور و كم استقبالند به دليل آن است كه همه تلاش موزه ها معطوف به اشيا و آثار است و از همين رو به آنها اتهام شيء محوري زده شد و انديشيده شد كه همه مشكل از آثار است. پس به آثار تاختند و فكر كردند كه موزه هايي كه موضوع شان آثار است عقب مانده اند پس تصميم گرفتند كه از آثار بگذرند، از همين رو بسياري از موزه ها انديشيده شد كه آثار نداشتند و نخواستند (و شايد هم كم داشتند). زمان ديگر برداشت آن بود كه موزه يعني

ادامه نوشته

گفتگو با روزنامه قدس 28 اردیبهشت1392


يك كارشناس موزه داري: موزه‌های ما به پدیده‌های گشایشی تبدیل شده‌اند

 

گروه فرهنگی-کیوان سرافرازی

 

اشاره: موزه‌ها را بايد شناسنامه تاريخي ملتها و بيانگر هويت فرهنگي آنها دانست.چگونگي صيانت از اين مجموعه نه تنها به لحاظ كاركرد آنها كه به دليل رابطه عميقي كه موزه‌ها با ساير حوزه‌هاي اجتماعي و فرهنگي دارند از اهميت بسزايي برخوردار است.روز جهاني موزه را بهانه اي براي گفت و گو با رضا دبيري نژاد كارشناس موزه داري قرار داديم كه تقديم حضورتان مي‌كنيم:

 

 

 آقای دبیری نژاد موزه داری کار ساده است  یا حرفه ای است سخت و دشوار؟

-  هر کاری می‌تواند به شرط اشراف بر موضوع و تسلط بر آن ساده و یا به دلیل نبود دانش و آگاهی و اشراف سخت باشد اما سخت بودنش به معنای ساده گرفتن آن نیست

.مشکلات امروز موزه‌های ما ناشی از سهل گیری نیست ناشی از ساده اندیشی به موضوع است؛ آنقدر موضوع موزه را ساده تلقی کرده ایم که تمامی جنبه‌های تخصصی و کاربردی آن را کاهش داده‌ایم. تصور عامیانه از موزه، تصور ابزاری به آن است.اینکه تصور کنیم موزه محل 

ادامه نوشته

موزه ها مثل همه چیزمان

روز موزه هم رسیده است و می توان در اینروز موزه را به تماشا نشست و موزه های ایران را همانگونه که هست دید

موزه هایمان هم نثل همه چیزهای دیگرمان است

وقتی همه چیزمان بازیچه شده است موزه هم برایمان بازی می شود

وقتی همه چیز برایمان منفعت طلبانه شده است موزه هم وسیله منفعت می شود

وقتی به خودمان و به دیگران دروغ می گوییم چرا به موزه ها دروغ نگوییم

وقتی با همدیگر رقابت می کنیم موزه هم ابزار  رقابت می شود

وقتی برای همه چیز شعار می دهیم، موزه هایمان هم شعار می دهتد

با موزه هایمان شعار می دهیم

وقتی می خواهیم از همه چیز کاسبی کنیم موزه هم کاسبخانه می شود

وقتی با هم نامهربان هستیم با موزه هم نامهربان می شویم

موزه هایمان مثل سینمایمان، مثل تاترمان، مثل نشرمان، مثل اقتصادمان و مثل ....

مثل خودمان

مثل گفتارمان، مثل تظاهرمان، مثل پنهان کاری هامان، مثل باهم بودنمان، مثل رفاقت و مثل جنگ و قهرهایمان

مثل همه چیزهای دیگر که میخواهیم تقصیرش را گردن دیگران بیاندازیم

مثل همه توقع مان از دیگران

مثل همه توجیه هایمان

این حکایت، کلاف سردرگمی است که هزار پیچش دارد و هیچ راهی ندارد

موزه هایمان یعنی همین که هستیم، همین که می خواستیم باشیم و نشد، یعنی همه ادعاها و همه آنچه نکردیم.

زار، تقوایی و ساعدی

این روزها که ذهنم درگیر پرسش هایی درباره زار است ومدام کتاب اهل هوای ساعدی را ورق می زنم و فیلم زار به یادم می آید این دو عکس از ساعدی و تقوایی در هرمزگان در زمان تحقیق در این باره برایم بسیار زیبا بود

 

بندرعباس


سفره عید ما

عید که می آید همه مهربان می شوند

آرزو می کنم هر روز عید باشد

نوروز مبارک

آینــــــــه ایرانی - آينه شانزدهم


نوروز، تجلي خصلت هاي ايراني
روزنامه اعتماد، شماره 2640 به تاريخ 23/12/91، صفحه 13 (جامعه)

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2698100&ref=Author

نويسنده: رضا دبيري نژاد

نوروز شايد يكي از محدود آيين هاي ايراني باشد كه با عمر چند هزار ساله خود توانسته است همراه با جامعه ايراني حركت كرده و تجلي گر فرهنگ، باورها و خصلت هاي ايراني باشد. اين همراهي به گونه يي بوده است كه همگام با تغييرات و گسترش ها يا كاهش هاي جامعه ايراني نوروز نيز همان گونه تغيير شكلي يا محتوايي يافته است، اما بايد اذعان كرد كه نوروز با هويت ايراني پيوندي دوسويه يافته است چنان كه هيچكدام را نمي توان بدون ديگري تصور كرد، نه تصور نوروز بدون ايراني بودن ممكن است و نه ايراني بودن بدون نوروز ممكن است. در اين پيوند دوسويه هرگاه ايرانيان باورشان را تغيير داده اند نوروز هم رنگي از باورهاي جديد گرفته اما نوروز حذف نشده است چرا كه نوروز امري نبوده است كه محصور يا محدود به يك گونه باور يا حكومتي باشد، بلكه اين حكومت ها بوده اند كه به آيين نوروز وارد شده اند، به عنوان مثال مي توان به برگزاري آيين هاي نوروزي در ميان سلسله هاي مختلف همچون ايلخانان مغول اشاره كرد. از سوي ديگر نوروز به ايراني بودن اشاره دارد از اين رو مي توان هر جا كه نوروز و آيين هايش را مشاهده كرد متوجه گستره فرهنگي ايران شد و گستره اين حوزه را گستره يا مرز فرهنگي نوروز ناميد: مرزي كه نشان دهنده فرهنگ ايراني يا به عبارت ديگر مرزهاي فرهنگي ايران است. اين مجموعه را با عنوان ايران فرهنگي مي شناسيم و اين ايران بزرگ تر از ايران جغرافيايي را تنها مي توان از حضور نشانه هاي ايراني چون ميراث ايراني بازشناخت: ميراثي كه تجلي و شباهت آن با ميراث هاي غير ملموس بيشتر از ميراث هاي مادي است. اين به معناي عدم ارتباط و پيوند ميراث هاي مادي نيست چنان كه مي توان پيوند بسياري ميان نوروز و بسياري از بناهاي تاريخي مشاهده كرد. با مرور در بسياري از بناهاي تاريخي چون تخت جمشيد، چهلستون و نقش جهان اصفهان يا صاحبقرانيه تهران مي توان خاطره نوروز را ديد و شنيد. اين پيوند نوروز را مي توان در بناهاي مذهبي اسلامي نيز مشاهده كرد چنان كه حرم مقدس امام رضا(ع) آيين هاي ويژه يي در نوروز دارد و به نوعي مي توان بخشي از نوروز ايرانيان را در اماكن مذهبي و امامزاده ها جست. نوروز از منظري ديگر تجلي نگاه ايرانيان به زمان نيز هست چنان كه نوروز يك معيار در نزد ايرانيان قلمداد مي شود. معياري كه همه مناسبات زندگي با آن سنجيده و تنظيم مي شود و اين مناسبت زماني در امور جاري و معيشتي تا امور كلي تر، خانوادگي و اجتماعي ظهور و بروز يافته است.

ادامه دارد

چهارشنبه سوری

هیمه همیه آتش سرخ

و باید آتش می شد تا از آتش بگذرد

و در آتش کسی نبود مگر خودش

و آنسوی آتش رختی سپید انتظارش را می کشید

سیاوش از آتش گذشته بود

روز آزمون آخرین سه شنبه سال (بهرام شید) بود و از فردایش یعنی چهارشنبه تا سه روز یعنی آدینه (ناهیدشید) به سورچرانی و شادمانی گذشت

و یاد پاکی سیاوش در آخرین سه نبه سال جشنی شد به نام چهارشنبه سوری در میان ایرانیان

آینــــــــه ایرانی - آينه پانزدهم


رو به دريا و پشت به دريا
روزنامه اعتماد، شماره 2628 به تاريخ 9/12/91، صفحه 13 (جامعه)

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2688952&ref=Author


ايران را از دو سو دريا در بر گرفته است از يكسو خليج فارس ودرياي عمان كه در جنوب اين حوزه قرار گرفته اند و از سوي ديگر درياي خزر و مازندران كه در شمال واقع شده است. اين دو همجواري تاثيرات مختلفي را بر مناطق همجوار خود و به تبع آن بر كل ايران داشته اندو بخشي از اين تاثيرات متاثر از جنبه هاي جغرافيايي و طبيعي است كه به اراده آدمي نيست اما بر شيوه سكونت و زندگاني ايرانيان ساحل نشين اثر گذاشته است، اما آنچه حضور دريا را در زندگاني ايرانيان قدرتمند و اثرگذارتر مي سازد اثرات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي دريا بر زندگاني آدمي است. در حوزه جنوب ايران شاهد پيوند و تعامل ويژه يي از سوي همسايگان دريا با خود دريا هستيم. بخش عمده يي از معيشت اين ساحل نشينان به طور مستقيم و غيرمستقيم از سوي دريا است به گونه يي كه دريا منبع حيات اقتصادي آنان را تشكيل مي دهد. اين منبع اقتصادي و گسترش آن باعث ايجاد مشاغل متعدد شده است كه از انواع صيادي تا لنج سازي و حتي تجارت را شامل مي شود. انواع صيد كه سنت هاي ابداعي ايرانيان دانسته مي شود همچون صيد گرگور (نوعي وسيله نيم گنبدوار صيد در سواحل جنوبي) تا صيدگاه سنتي مشتا (صيدگاه ابداعي كه در سواحل ايجاد شده و بر اساس جزر و مد امواج دريا كار مي كند) كه منحصر به فرد آن است و از زمره ميراث هاي غيرمادي به حساب مي آيند. همين تجربه صيادي را مي توان در شمال ايران هم مشاهده كرد كه البته شيوه و تمايز هاي خاص خود را دارد اما در قياس منطقه يي به اندازه جنوب ايران فراگير نيست چنان كه در خطه جنوب مي توان مشاغل دريا را مشاغل عمده و اول دانست اما در حوزه شمال ايران مشاغل غيردريايي فراگيرترند. اما به تناسب معيشت مرتبط با دريا حيات فرهنگي و اجتماعي اين مناطق هم از دريا متاثر شده است و باعث ايجاد اصطلاحاتي در زبان بومي شده كه اينك قابل تفكيك از گويش هاي بومي نيست. خليج فارس براي جنوبيان ايران دروازه يي جهت تعامل محسوب مي شده است، دروازه يي كه اهالي جنوب را به رفت و آمد همواره مي كشانده است، از اين رو مي توان دريا را در اين منظر يك راه دانست: راهي كه راهنورد را به مقصدهاي متفاوت مي كشانده است و در همين مقصد هاي گوناگون همسايگي ها و همجواري هاي غير هم مرز پديد مي آمده است كه ايرانيان جنوب را با جوامع غير همسان روبه رو ساخته است چنان كه اين همجواري به شاخ آفريقا، هند و چين كشيده شده است، اين تجربه بر شرايط اين جوامع اثر بسيار داشته است. يكي از اين تاثيرات تمايل به تعامل و ارتباط بيشتر با ديگر اقوام و مردم است. اين برونگرايي و ارتباط مستمر تاثيري است كه بر رفتارهاي اجتماعي قابل مشاهده است. سفرهاي دريايي تا ساحل هاي دور از يكسو آوردن و بردن مواد و صنايع را به همراه داشته است كه توانسته است نشانه هايي از فرهنگ ايران را تا نقاط دور جهان ببرد و ميراثي فراتر از مرزها براي ايرانيان خلق كند و هم اينكه داده هاي جديدي كه از كشورهاي دور مي آمد وارد خانه ها و دستاوردهاي ايرانيان شده است و به ميراث هاي مادي و غيرمادي اين مناطق رنگ و بويي چندگانه داده است. مجموعه يي از ايرانياني كه اينك در زنگبار، تانزانيا و كومور وجود دارند و پس از سال ها هنوز با عنوان شيرازي ها شناخته مي شوند هنوز ميراث هاي ايراني را به شكل ناخودآگاه حفظ كرده اند و حتي خصلت هاي شناخته شده قومي را در رفتارهاي اجتماعي شان دارند، اينها جدا از اشاره به هويت و پيوند فرهنگي و اجتماعي جمعي نشان از حركت و اشاعه فرهنگ ايراني بر امواج است. امواج همچنان كه مي روند باز مي گردند، از اين رو فرهنگ ايراني و دريايي آن نه تنها فرستاده و داده است بلكه خصلت ها و رفتارهايي را گرفته است و سواحل ايران همواره مورد توجه ملت ها و كشورهاي ديگر بوده است، به ويژه در حوزه خليج فارس كه شاهد حضور انگليسي ها، اسپانيايي ها، پرتغالي ها، هلندي ها، هندي ها و.... بوده ايم كه با خود ميراث هايي آورده اند يا ساخته اند كه چون به حوزه ايراني وارد شده و تلفيق شده اند به بخشي از گنجينه پربار فرهنگ و ميراث ايراني تبديل شده اند. براي مصداق اين موضوع كافي است نگاهي به مجموعه ميراث هاي مادي و غيرمادي چون واژگان موجود در مناطقي چون هرمز، قشم، بندرعباس، بندرلنگه و بوشهر داشته باشيم. بخشي ديگر از حضور دريا در فرهنگ و ميراث فرهنگي ايرانيان مربوط به حضور دريا در باورهاي ايراني مي شود. دريايي كه به مثابه يك دنياي پر از رمز و راز در جنوب ايران پنداشته مي شود و حتي موجوداتي چون براي آن متصور هستند. اين باورها حتي براي جلوه هاي ملموس دريا چون آب دريا كه محترم شمرده مي شود وجود دارد، يا قصه هاي پريان دريايي كه به تخيلات ساحل نشينان وارد شده است. باور به ارزشمندي و يا ويژگي هاي بادهايي كه از سوي دريا مي آيند و بر زندگي و روحيه مردمان ساحل نشين تاثير مي گذارند و با نام زار يا اهل هوا خوانده مي شوند نشان از تاثير شگرف فرهنگي و اجتماعي است كه از زمره ميراث هاي شفاهي دانسته مي شود. همه اينها نشان از اهميتي است كه دريا در زندگي و نگرش ساحل نشينان به ويژه در جنوب ايران وجود دارد، اما بايد به اين اشاره كرد كه زندگي در منظري در جنوب ايران رو به درياست چنان كه جنوبيان زندگي خود را در ارتباط با دريا تعريف مي كنند و به همين دليل همواره در تعامل با آن بوده اند و حتي نا آرامي ها و نامهرباني هاي دريا را ديگرگونه تعبير كرده اند اما زندگي در شمال ايران پشت به درياست و دريا به اندازه جنوب ايران حضور و تجلي متنوع در باورها، سنت ها و تعاملات مردم ندارد البته اين به معناي نديدن كلي نيست بلكه بايد گفت بيشتر به دليل تعامل افزون تر با جنگل و كوه است، اما هر دو ايراني است و تاثير خود را بر فرهنگ داخلي ايران وارد كرده اند و توسعه داده اند. اين هم از خصلت هاي ايراني است كه هر گوشه روايتي از يك موضوع دارد.



یک شمعکِ کوهی بر مزار استاد

 

استادان برجسته حوزه‌های تاریخ، ایران‌شناسی و ایران‌پژوهی و فرهنگ در نشستی علمی به مناسبت دومین سالگرد درگذشت زنده­یاد «ایرج افشار»، به بررسی «جایگاه و اهمیت سفرنامه­نگاری در ایران­شناسی» می‌پردازند.

به گزارش روابط عمومی موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک، نشست «جایگاه و اهمیت سفرنامه­نگاری در ایران­شناسی» در روز چهارشنبه 16 اسفند 1391 خورشیدی با مشارکت موسسه پژوهشی میراث مکتوب و موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک برگزار می‌شود. در این مراسم، رسول جعفریان، سیدعلی آل داود، یوشیفوسا سه‌کی، محمدعلی موحد، محمدابراهیم باستانی پاریزی و احسان شواربی در موضوعات گوناگون مرتبط با سفرنامه و سفرنامه‌نگاری سخن خواهند راند.

ایرج افشار و سفرنامه‌نگاری

در آغاز این نشست، «رسول جعفریان» درباره «سفرنامه­های حج ایرانی، منبعی ارزشمند برای شناخت آل رشید در عربستان» صحبت خواهد کرد. پس از او، «سیدعلی آل داود» سخنرانی خود را با موضوع «نگاهی به گلگشتِ وطنِ ایرج افشار» ارایه می‌کند. یوشیفوسا سه‌کی ایران‌شناس و پژوهشگر ژاپنی فرهنگ ایرانی اسلامی در سخنرانی خود با عنوان «آخرین دیدار با استادم ایرج افشار» درباره این پژوهشگر و ایران‌شناس فقید و خدمات او سخن می‌راند. سخنران بعدی نشست، «محمدعلی موحد» است که به بررسی شیوه سفرنامه‌نگاری «ابن بطوطه و اهمیت سفرنامه او از دیدگاه ایران­شناسی» می‌پردازد. پس از آن، «محمدابراهیم باستانی پاریزی»، باز به یاد ایران‌شناس درگذشته، سخنرانی خود را با عنوان «یک شمعک کوهی بر مزار ایرج افشار» ارایه خواهد کرد. سخنران پایانی نشست «جایگاه و اهمیت سفرنامه­نگاری در ایران­شناسی»، «احسان شواربی» پژوهشگر جوان فرهنگ و تمدن ایران باستان که به بررسی «سفرنامه­نویسی و بازشناسی ایران باستان» خواهد پرداخت. پایان‌بخش این برنامه، پخش فیلمی کوتاه از چند سفر استاد افشار است.

پیش از آغاز این نشست که از ساعت 15:30 تا 18 برگزار می‌شود، میهمانان و شرکت‌کنندگان به تماشای نمایشگاه ویژه «سفرنامه­­ها در متون کهن» بازدید خواهند کرد. این نمایشگاه، گزیده‌ای از نسخه‌های خطی و چاپ سنگی سفرنامه‌های گنجینه کتابخانه و موزه ملی است که به مناسبت این نشست علمی تشکیل می‌شود.

نشست «جایگاه و اهمیت سفرنامه­نگاری در ایران­شناسی» در روز چهارشنبه 16 اسفند 1391 خورشیدی از ساعت 15:30 تا 18 در موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک به نشانی «تهران، خيابان امام خميني، محوطه باغ ملی، خيابان ملل متحد (باغ ملي)» برگزار خواهد شد.