یادداشتهای یک رسوایی

 

هنوز آسمان

نیامده جاری می شود

و طعم زولبیا با قهوه عربی

مخلوطی از

تکانهای پی درپی

قایق موتوری

با کابوسهای خیس

و سفیدی گوشت ماهی شیر

در میان تربچه های بنفش

با عطر رویال بلو

آرام آرام

در سرت پر می شود

پر می شود

از آویشنهای وحشی

آسیای دور

نزدیک می شود صدا

کسی از اتاق فرمان اعلام می کند:

تا ارتفاع چند هزار پایی

که به آسمان

نزدیکتر بشویم

تو کاملا رسوا شده ای! 

شهریور1388

موج

موج تا موج

دریا بود و شرجی

و تو تشنه به رویای آب غرق می شوی

در باورهای پوسیده

دریا که بالات داد

دیگر زمینی ها هم قبولت نکردند.

خرداد1379

قرارنبود اینگونه باشد!


تا جایی که فهمیده‌ ام
قرار نبوده این‌قدر وقتمان را در آخور‌ های سر پوشیده‌ی تاریک بگذرانیم
به جای چریدنِ زندگی و چهار نعل تاختن دردشتهای بی‌مرز .
قرار نبوده تا نم باران زد دست‌ پاچه شویم و زود چتری ازجنس پلاستیک روی
سر‌ بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم .
قرار نبوده اینقدردور شویم و مصنوعی .
ناخن‌های مصنوعی ،
خنده‌های مصنوعی ،
آواز‌های مصنوعی ،
دغدغه‌های مصنوعی .
حتما‌ً قرار نبوده بزهایی باشیم که سنگ‌ نوردی مصنوعی در سالن میکنند به
جای فتح صخره‌های بکر زمین .
هر چه فکر می‌کنم میبینم قرار نبوده ما اینچنین با بغل دستیهای‌ مان در
رقابت‌ های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم جانور بهتری هستیم ، این همه
مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست ؟
قرار نبوده همه از دم درس خوانده‌ بشویم ، از دم دکترا به دست بر روی
زمین خدا راه برویم ، بعید بدانم راه تعالی بشری از دانشگاهها و مدرکهای
ما رد بشود …
باید کسی هم باشد که گوسفند ها را هی کند ، دراز بکشد نیلبک بزند با سوز
هم بزند و عاقبت هم یکروز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود .
یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا
برخیزد و حرکت کند …
قرار نبوده این‌ همه در محاصره‌ی سیمان و آهن ، طبقه روی طبقه برویم بالا
،قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد
،‌ بی‌شک این همه کامپیوتر و پشت‌های غوز کرده‌‌ی آدمهای ماسیده در هیچ
کجای خلقت لحاظ نشده بوده ؛
تا به حال بیل زده‌اید ؟
باغچه هرس کرده‌اید ؟
آلبالوو انار چیده‌اید ؟…
کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید ؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست …
این چشم‌ها برای نور مهتاب یانور ستارگان کویر ،‌ برای دیدن رنگ زرد گل
آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید ، اما برای ساعت پشت ساعت ،
روز پشت روز ، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده
نشده‌اند .
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچکار نیایند و ساعت‌ های دیجیتال به‌
جایشان صبح‌ خوانی کنند .
آواز جیر جیرک‌ های شب‌ نشین حکمتی داشته حتماً ، که شاید لالایی طبیعت
باشد برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم و اینطور شب تا صبح
پرپر زدن اپیدمی نشود .
من فکر میکنم قرار نبوده کار کردن ، جز بر طرف کردن غم نان ، بشود همه‌‌ی
دار و ندار زندگیمان ، همه‌ی دغدغه‌ی زنده بودن‌مان .
قرارنبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن ، این همه قانون مدنی عجیب و
غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گرو کشی و ضعف اعصاب داشته
باشد .
قرار نبوده اینطور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک
شب هم زیر طاق ستاره‌ ها نخوابیده باشیم .
چیز زیادی از زندگی نمیدانم ، اما همینقدر میدانم که این‌همه “ قرارنبوده
”‌ ای که برخلافشان اتفاق افتاده ،
همگی‌ مان را آشفته‌ و سردرگم کرده …
آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم
از هیچ چیز راضی نیستیم
اما سر در نمی‌آوریم چرا .

توّهم بودن

اوفلیایی که بوی سیمان می داد

پرید،فررر

ززززنبور که نبود

آآآ

نه نه که بزند

به بی خیالی وماهواره بشود

ال.ان بی که خاک خورد

اتصالی می دهد

وصل می شود

دوباره داریوش داخل صفحه تلویزیون:

درد من یکی دو تا نیست آخه ...

دوباره قطع

می افتد سیگار و می سوزاند

سینه ای که خود، سینه سوخته دریا و یار بود

از ما اصرار

از او انکار

که یعنی نه،از اول نبوده که باشد یا نباشد

اما هملت

مسئله ...

دیگر چه فرقی می کند

وقتی نیمه پرلیوان لبریز از خاکسترهای

کسی است که با یک چهارم ترامادول

پیچیده در روزنامه شرق

قاطی آشغالهای ریزو درشت

خیابان شهناز راس ساعت 9

به جایی دور برده می شود

یا رفاقتی سفید،شیشه ای

گرم

داغ

ننگ

سرد

یخ

آب

آب بشود مثل کره کاله

در بستنی کاپوچینو

تا کلمات یکی یکی لود بشوند

در دهانی که طعم ترانه را فراموش کرده است.

بندرعباس 

مرداد1386

انواع ازدواج

راستش ما دیدیم مجلس خیلی وقت است دارد با دو واژه «ازدواج مجدد» و «ازدواج موقت» بازی می کند و توی سر خودش می‌زند تا بگوید من به فکر حمایت از خانواده هستم. کسی هم نمی گوید این چه جور حمایتی است که فقط دو جور ازدواج خشک و خالی را در برمی گیرد، تازه همان دو تا را هم مدت‌هاست زورش نمی‌رسد تصویب کند
 
انواع ازدواج های پیشنهادی
 
 ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است
 
ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد
 
ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند
 
 ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد
 
 ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید
 
 ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد
 
 ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست
 
 ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد
 
 ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد
 
ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد
 
 ازدواج مکرر: مرد آن قدر زن بگیرد تا جانش در برود