تندیس شکسته

تکانهای پی در پی 

 خاکستر پاشیده بر خاطرات را پاک می کند 

نگاه  

آهسته آهسته می رود از چین معوج پیراهن 

تا دانه های درشت عرق 

تا نفسهای بریده بریده 

با خنده ای که در سرخی گونه ها محو می شود 

و سینی که بزرگ نمی شود و همچنان می زند میان دندانهای بالایی 

من سفر در ستاره ها را با سکوت آغاز می کنم 

و تو  

می مانی کنار 

تندیسهای سنگی در هم شکسته دختران بندر. 

 

بندرعباس مرداد۱۳۸۵

نظرات 1 + ارسال نظر
سعیده دبیری سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:30 ب.ظ

سلام به روزم با زار1 مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد